19-08-2020، 19:08
به نام خالق هستی.
12 جولای سال 1940.
خواب.
صفحه ای سفید.
تمام رمان ها،داستان ها و زندگی نامه ها با از خواب بیدار شدن شروع میشن.
اما در این داستان چیزی به جز خشونت و کمی عشق چیز دیگه ای وجود نداره.
برلین،اردوگاه کار اجباری
قطاری پر از مردم یهود رو خالی کردیم.
سرباز یک سیگار بهم داد،روشنش نکردم.
مردمی مظلوم ولی عوضی.
ژنرال متیو:نزدیک به سیصد یهود اوردیم که به مدت دو سال اینجا باشن.
من به دختران مدرسه ای یهود خیره شده بدم و بعد کمی مکث کردن به ژنرال گفتم:کسانی که با نازی شدن موافق نبودن رو زنده زنده میسوزونیم.
متیو:درسته نیرو های اس اس جدید رو چیکار کنیم؟
من:نیرو هارو به مدت دو ماه تعلیم بدین تا برای حمله به استالینگراد آماده باشن.
پایان پارت یک.
توجه:اگه دوست داشتین که زودتر ادامه ی داستان رو بدونین به من پ خ بدین،افرادی که نمیتونن پ.خ بدن در گفت و گو آزاد منو تگ کنن.
12 جولای سال 1940.
خواب.
صفحه ای سفید.
تمام رمان ها،داستان ها و زندگی نامه ها با از خواب بیدار شدن شروع میشن.
اما در این داستان چیزی به جز خشونت و کمی عشق چیز دیگه ای وجود نداره.
برلین،اردوگاه کار اجباری
قطاری پر از مردم یهود رو خالی کردیم.
سرباز یک سیگار بهم داد،روشنش نکردم.
مردمی مظلوم ولی عوضی.
ژنرال متیو:نزدیک به سیصد یهود اوردیم که به مدت دو سال اینجا باشن.
من به دختران مدرسه ای یهود خیره شده بدم و بعد کمی مکث کردن به ژنرال گفتم:کسانی که با نازی شدن موافق نبودن رو زنده زنده میسوزونیم.
متیو:درسته نیرو های اس اس جدید رو چیکار کنیم؟
من:نیرو هارو به مدت دو ماه تعلیم بدین تا برای حمله به استالینگراد آماده باشن.
پایان پارت یک.
توجه:اگه دوست داشتین که زودتر ادامه ی داستان رو بدونین به من پ خ بدین،افرادی که نمیتونن پ.خ بدن در گفت و گو آزاد منو تگ کنن.