20-08-2020، 20:23
(آخرین ویرایش در این ارسال: 13-03-2021، 11:34، توسط shaghayeegh ahmadi.)
همیشه آسمان (منشی ) آمد داخل +خانم گزارش دیروز و صورت جلسه امروز و همچنین فرم استخدام مدلا
سرمو تکون دادم _ممنون ازت بزارشون روی میز
ورقه هارو گذاشت روی میز کشید عقب +خانم قهوه تون رو راس 9:15بیارم؟
_اره الآنم مرخصی
چشمی گفت رفت بیرون ورقه هارو برداشتم شروع کردم به مطالعه شون
@چند ساعت بعد 13:10
اه خسته شدم به ساعتم نگاه کردم الان وقت نهار بود ایول زدم بیرون از شرکت آمدم بیرون نزدیکایا یه رستوران مجلل بود از خیابون میگذشتم که گوشیم زنگ خورد لارا بود خواستم جواب بدم ولی با صدای بوق بلندی که شنیدم سر جام وایسادم یه ماشین با سرعت داشت میرفت سمت یه دختر دوچرخه سوار پس چراع وای نمی ایسته نه دیگه دیره دویدم سمت دختره بغلش کرد با یه جهش خودمو پرت کردم کنار پیاده رو .......آخ سرم درو برامون رو آدما گرفته بودن یه مرد میانسال آمد سمتمون +خانم حالتون خوبه
به سرم دست کشیدم _اا آره چیزی نیست
نگاهم رو دادم به دختر توی بغلم ترسیده بود بلند شدم دختره رو کنارم گذاشتم که دیدم چشماش پر شد روی زانو هامو نشستم که هم قدش بشم _عزیزم گریه نکن چیزی نیست
با صدای ضریف آرومی گفت +دوچرخم شکست اون دو چرخه رو بابام خریده بود ولی شکست
سرم ناخودآگاه گیج رفت تصویر های گنگی به سرم می آمد (+وایسا دخترم آرومتر _نمیخوامممم میخوام برم اووو
+عزیزم وایسا مواظب جلوت باش دخترممم!!
دختره خورد زمین پاش زخمی شد هق هق های دختره خیلی آروم بود مرد کنارش زانو زد +دخترم گفتم که آرومتر برو چراع حرفمو گوش نکردی
_باااابا!.!بابا
+بله عزیزم
_سبد دوچرخم شکست
مرده دستی روی سر دختره کشید +عزیزم اشکال نداره بازم برات میخرم باشه گریه نکن پاشو پاشو بریم خونه )
سرمو تکون دادم اه این کیه آخه سرمو چرخوندم دیدم دختر کوچولو داره گریه میکنه _عشقم دیگه گریه نداره که ببینم مامانت کجاست
سرمو تکون دادم _ممنون ازت بزارشون روی میز
ورقه هارو گذاشت روی میز کشید عقب +خانم قهوه تون رو راس 9:15بیارم؟
_اره الآنم مرخصی
چشمی گفت رفت بیرون ورقه هارو برداشتم شروع کردم به مطالعه شون
@چند ساعت بعد 13:10
اه خسته شدم به ساعتم نگاه کردم الان وقت نهار بود ایول زدم بیرون از شرکت آمدم بیرون نزدیکایا یه رستوران مجلل بود از خیابون میگذشتم که گوشیم زنگ خورد لارا بود خواستم جواب بدم ولی با صدای بوق بلندی که شنیدم سر جام وایسادم یه ماشین با سرعت داشت میرفت سمت یه دختر دوچرخه سوار پس چراع وای نمی ایسته نه دیگه دیره دویدم سمت دختره بغلش کرد با یه جهش خودمو پرت کردم کنار پیاده رو .......آخ سرم درو برامون رو آدما گرفته بودن یه مرد میانسال آمد سمتمون +خانم حالتون خوبه
به سرم دست کشیدم _اا آره چیزی نیست
نگاهم رو دادم به دختر توی بغلم ترسیده بود بلند شدم دختره رو کنارم گذاشتم که دیدم چشماش پر شد روی زانو هامو نشستم که هم قدش بشم _عزیزم گریه نکن چیزی نیست
با صدای ضریف آرومی گفت +دوچرخم شکست اون دو چرخه رو بابام خریده بود ولی شکست
سرم ناخودآگاه گیج رفت تصویر های گنگی به سرم می آمد (+وایسا دخترم آرومتر _نمیخوامممم میخوام برم اووو
+عزیزم وایسا مواظب جلوت باش دخترممم!!
دختره خورد زمین پاش زخمی شد هق هق های دختره خیلی آروم بود مرد کنارش زانو زد +دخترم گفتم که آرومتر برو چراع حرفمو گوش نکردی
_باااابا!.!بابا
+بله عزیزم
_سبد دوچرخم شکست
مرده دستی روی سر دختره کشید +عزیزم اشکال نداره بازم برات میخرم باشه گریه نکن پاشو پاشو بریم خونه )
سرمو تکون دادم اه این کیه آخه سرمو چرخوندم دیدم دختر کوچولو داره گریه میکنه _عشقم دیگه گریه نداره که ببینم مامانت کجاست