وقتي دلتنگي مهمانــ قلبـمـــ ميشود
و شادي
تركـــ ميكند وجودمـــ را
نميدانمـــ سرمـــ را به كداميــنـــ ديوار تكيه دهمـــ كه روي وجودمـــ خرابـــ نشود....
اين روزها ديوار ها
همه پوچـ ـند
براي تكيه كردنـــ فقط يكـــ چيز ميماند
خدا
فكر ديوار ها از اول همــ غلط بود ...!
و شادي
تركـــ ميكند وجودمـــ را
نميدانمـــ سرمـــ را به كداميــنـــ ديوار تكيه دهمـــ كه روي وجودمـــ خرابـــ نشود....
اين روزها ديوار ها
همه پوچـ ـند
براي تكيه كردنـــ فقط يكـــ چيز ميماند
خدا
فكر ديوار ها از اول همــ غلط بود ...!