16-01-2013، 17:03
مگه قسم نخوردي که دلمو تنها نزاري...........!
با اشک چشمم نوشتم دوستت دارم باور نکردي که اشک چشمم است
به خيسي چشمانم باور نداشتي.
با خون قلبم نوشتم عاشقانه مي پرستمت بازم باورت نشد که خون قلبم ست.
نمي خواستم ببيني تا در لحظه آخر زندگيم لبخندت رو ببينم
به ناچار دست خوني ام را نشان دادم و تو باور کردي و خيره خون قلبم را که جاري بود نظاره کردي ...
ولي لحظه ايي بود که چشمانم را براي هميشه بستم و اين هم برايم کم بود
با اشک چشمم نوشتم دوستت دارم باور نکردي که اشک چشمم است
به خيسي چشمانم باور نداشتي.
با خون قلبم نوشتم عاشقانه مي پرستمت بازم باورت نشد که خون قلبم ست.
نمي خواستم ببيني تا در لحظه آخر زندگيم لبخندت رو ببينم
به ناچار دست خوني ام را نشان دادم و تو باور کردي و خيره خون قلبم را که جاري بود نظاره کردي ...
ولي لحظه ايي بود که چشمانم را براي هميشه بستم و اين هم برايم کم بود