17-01-2013، 11:13
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-01-2013، 11:14، توسط Senator✘Strong.)
دیـده از دیـدار خـوبـان بـرگـرفـتـن مشکلسـت
هـر که ما را ایـن نصیحت میکند بیحاصلست
یار زیبا گر هـزارت وحشت از وی در دلست
بامــدادان روی او دیــدن صبـاح مقبلسـت
آن کـه در چـاه زنخـدانش دل بیچـارگان
چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست
پیش از این من دعـوی پرهیزگاری کردمی
باز میگویم که هـر دعـوی که کردم باطلست
زهـر نزدیک خردمندانـ اگـر چـه قاتلسـت
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجلسـت
من قدم بیرون نمییارم نهاد از کوی دوسـت
دوستانـ معـذور داریـدمـ کـه پایـم در گلسـت
باش تا دیـوانــه گـوینـدم همـه فــرزانـگانــ
ترک جان نتوان گرفتنـ تا تو گوییـ عاقلســت
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی بیند ز معنی غافلست
ساربان آهستـه ران کآرام جان در محملست...
چارپایان بار بـر پشتند و مـا را بـر دلست!
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست.
همچنانـش در میـان جـان شیریـن منـزلسـت.
سعـدی آسانست با هر کس گرفتن دوستــی.
لیک چونــ پیوند شد خو باز کردن مشکلست...
یادتان باشد که اعتماد المثنی ندارد...
پس اعتماد نکـــــنـ...
هـر که ما را ایـن نصیحت میکند بیحاصلست
یار زیبا گر هـزارت وحشت از وی در دلست
بامــدادان روی او دیــدن صبـاح مقبلسـت
آن کـه در چـاه زنخـدانش دل بیچـارگان
چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست
پیش از این من دعـوی پرهیزگاری کردمی
باز میگویم که هـر دعـوی که کردم باطلست
زهـر نزدیک خردمندانـ اگـر چـه قاتلسـت
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجلسـت
من قدم بیرون نمییارم نهاد از کوی دوسـت
دوستانـ معـذور داریـدمـ کـه پایـم در گلسـت
باش تا دیـوانــه گـوینـدم همـه فــرزانـگانــ
ترک جان نتوان گرفتنـ تا تو گوییـ عاقلســت
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی بیند ز معنی غافلست
ساربان آهستـه ران کآرام جان در محملست...
چارپایان بار بـر پشتند و مـا را بـر دلست!
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست.
همچنانـش در میـان جـان شیریـن منـزلسـت.
سعـدی آسانست با هر کس گرفتن دوستــی.
لیک چونــ پیوند شد خو باز کردن مشکلست...
یادتان باشد که اعتماد المثنی ندارد...
پس اعتماد نکـــــنـ...