12-03-2013، 21:29
مدتی بود یه پسره تو دانشگاه مدام بهم خیره میشد تو جشنای دانشگاهم همش کنار من بود خییییییییییییلی پسره باحالو خوشتل بود برای اولین بار از یه پسر خیلی خوشم اومد با خودم گفتم هروقت اومد جلو ناز نکنم و سریع شمارشو بگیرم خلاصه یه روز اومد پیشم منم که دیگه داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم سلام کردو یه کاغذ که یه شماره روش بود دستم داد و گفت میخواستم بگم که ... اما نزاشتم حرفشو ادامه بده گفتم تو دانشگاه جلو دوستام خوبیت نداره چیزی بگین رفتم خوابگاه بهت میزنگم بیشتر باهم آشنا شیم(حالا منم که تو دانشگاه حسابی مغرورم همه فکر میکنن فکر میکنم از دماغ فیل افتادم به هیچکیم پا نمیدم) پسره هم که میدونست من چه جور دختریم از شدت تعجب مونده بود شاخش در بیاد اما خیلی سریع خودشو جمع و جور کرد یه لبخند زد که از صدتا فحشم بدتر بود و گفت:اون شماره آقا ولی(مستخدم دانشگامون)هست چند روز پیش یه پوشه پیدا کردم که چندتا عکسم داخلش بود اول شک داشتم اما چند روزه که دقت کردم متوجه شدم یکی از افراد تو عکس شمایین خواستم بگم زنگ بزنیین به آقا ولی پوشتون رو ازش بگیرید. واااااااااااااااااااااااااااااای من از خجالت آب شدم
