23-04-2013، 15:46
سوء استفاده از تن سنگسار دارد ...
جزای سوء استفاده از احساس چیست؟؟ ...
آی مردُم ...
احساسم دیگر مرده ... میفهمید؟ چرا ساکتید؟
فقط نگویید ...
نگویید که قتل احساس گنـــاه نیست ...
خواهش می کنم ... نگوییــــــد ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که
خیره شده اند به نوشته های تلخ ...
چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،
که حرف دلشان باشد...
دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!
دنبال کسی که بگوید
حرفهایی که گفتنشان سخت است ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
احساس نَـ ـ ـ ـــبودَنت
تمام غزلهایم را تَمَســـ ـ ـخُر میکند...
قافیه ها را باید بدون تـُ ـو
... به دار کشید!!!
قصه ی لیلی و مجنون
چند صباحی است که به خوابـــ ـ ـ رفته...
باید تیشه ی بـ ُـ ـ ــغض بر دوش گرفت
فَرهــــادیــ ـ ـ دیگر باید...!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
و مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت
جزای سوء استفاده از احساس چیست؟؟ ...
آی مردُم ...
احساسم دیگر مرده ... میفهمید؟ چرا ساکتید؟
فقط نگویید ...
نگویید که قتل احساس گنـــاه نیست ...
خواهش می کنم ... نگوییــــــد ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که
خیره شده اند به نوشته های تلخ ...
چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،
که حرف دلشان باشد...
دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!
دنبال کسی که بگوید
حرفهایی که گفتنشان سخت است ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
احساس نَـ ـ ـ ـــبودَنت
تمام غزلهایم را تَمَســـ ـ ـخُر میکند...
قافیه ها را باید بدون تـُ ـو
... به دار کشید!!!
قصه ی لیلی و مجنون
چند صباحی است که به خوابـــ ـ ـ رفته...
باید تیشه ی بـ ُـ ـ ــغض بر دوش گرفت
فَرهــــادیــ ـ ـ دیگر باید...!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
و مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت