اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطرات سربازی من(hidden ninja)

#1
جمعه شب فلش خور بودم کلا نه نفر بودیم که کادر نبودیم و باید از پادگان هشت هزار متری مراقبت میکردیم
باید حدااقل 15 نفر میبودیم ولی خب نبودیم
پای میز کامپیوتر بودم که
یه دفعه صدای داد اومد
اسلحه رو برداشتم دوویدم بیرون
دیدم یکی از بچه ها غش کرده همون وقت دیدم یه چیزی تو تاریکی برق میزنه
خودمم ترسیدم
رفتم طرفش ایست دادم
چه یه گربه چشاش تو تاریکی روشنه!!!!

دیشب سخت ترین شب عمرم بود
تا اخر عمرم یادم نمیره
تا صب با سه تا پسر دیگه به 6 تا نگهبان سر میزدیم که خوابشون نبره....
پسره به هوش اومد گفتم گربه بود چرا ترسیدی
گفت صدای خش خش اومد دیدم یه چیزی نگام میکنه
اومد طرفم
ماشه رو چکوندم
ولی گلنگدنو نکشیده بودم غش کردم
تا شیش صبح زبونش بند اومده بود

اینم برا زمستون پارساله
وقتی اموزشی تکاوری بودیم...
میرفتیم تو آب سرد شنا کنیم
چون دستور بود
میرفتیم تنگه واشی که تو آب صفر درجه شنا کنیم
اینقدر سرد بود که این شعرو میخوندیم
یکی میگفت برفه
بقیه باید به وزن برف یه حرف میگفتن این شعرو میخوندیم
برفه
سرده
سرده
برفه
مرده
نرده
نرده
سرده
.....
اینقدر این شعرو با اهنگ خاصه خودش میخوندیم که سرمای آب از یادمون بره
شاید شعرش بی معنی باشه ولی تو اون سرما به شدت گرممون میکرد
وقتی از آب میومدیم بیرون پاهامون سر شده بود

اینم برا همون روزاست
تو لشکرک تهران
تکاوری

من باید 4 ساعت تو دل شب تو کوه نگهبانی میدادم از دیوار شمالی پادگان لشکرک
تا کمر برف بود
اسلحه هامون هم تیر نداره که...
صدای گرگ میومد
خیلی ترسیدم
سریع بیسیم دادم اینجا گرگ هست
دو تا افسر با اسلحه اومدن
همون موقع صداشون قطع شد
ابروم رفت
لا مصبا میخواستن اضافه خدمت بدن برا چی تو سرما مارو کشوندی اینجا.....

این بود تا اینجا
ببینیم فردا پس فردا تو پادگان ما چی میگذره
اره ما تو پادگان اینترنت داریم چون بورسیه تحصیلی داریم
پس نپرسید.....
پاسخ
 سپاس شده توسط an idiot ، Nυмв ، پرستو14 ، mohsenniceboy ، saharsa ، mahru ، "تنها" ، farzad0 ، Interstellar ، Navisa. ، esiesi ، ρяіηcεss~Αιοηε ، RєƖαx gнσѕт ، koorosh-joon ، hanie directioner ، سایه22 ، Mahshid80 ، zaz ، gole_pazhmorde ، ʜɪᴅᴅᴇɴ ، ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ ، پرهام 15 ، oprah vinfrey ، -samira- ، omidkaqaz
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
خاطرات سربازی من(hidden ninja) - hidden ninja - 30-08-2014، 11:36

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Big Grin خاطرات امروز من = طنز و باحال
  (دفترچه خاطرات چهارم ابتداییم برادرم را يدا كردم !!!)
  خاطرات یک مداد (قابل توجه کسانی که مداداشنو گاز میگیرن)(به ترتیب هفته بخوانید)
Wink سربازی رفتن دخترا طنز
  مزایای خدمت سربازی و معایب فرار از سربازی :/ (فقط پسرا بیان تو!....)
  خاطرات یک خون آشام
  خاطرات روز های مدرسه
  خاطرات یه دکتر باحال...
Big Grin چندتاعکس نینجایی باحال نبینی ضرر کردییییییییی 2 ninja girl 1 عکس های دختران نینجا ک
Smile خاطرات پزشک شهرکردی... برای رشته ی تجربی جالب میتونه باشه

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان