24-11-2012، 16:28
حرفــــهــایـــــی هســـتــند از جنـــسِ شــیـــشه...؛
زود مــــی شِکــَنــَند...
امـــا نـــاجـــور مـــی بــــُرَنـــــد...
زود مــــی شِکــَنــَند...
امـــا نـــاجـــور مـــی بــــُرَنـــــد...
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |
||||||||||||||||||||||||||||||||
24-11-2012، 16:28
حرفــــهــایـــــی هســـتــند از جنـــسِ شــیـــشه...؛
زود مــــی شِکــَنــَند... امـــا نـــاجـــور مـــی بــــُرَنـــــد...
24-11-2012، 16:30
دل نوشته ارکیده
صدای هق هق گریه ای تمام وجودم را میلرزاند چقدر هق هقش مرا میترساند هم برایم آشنا بود هم ترسناک دنبالش رفتم صدا نزدیک و نزدیک تر میشد در کنج ویرانه خاطره هایم دلم به یاد ایام دیرین ناله ی فراق سر داده بود اری وجودم بود که از دوری میسوخت و قطره قطره اشک می ریخت
24-11-2012، 16:31
گفتند عینک سیاهت را بردار دنیا پر از زیبا یی هاست !!! عینک را برداشتم … وحشت کردم از هیاهوی رنگها عینکم را بدهید می خواهم به دنیای یکرنگم پناه ببرم ..
24-11-2012، 16:31
ما نسل بوسه هاي خياباني هستيم…
نسل خوابيدن با اس ام اس… نسل دردو دل با غريبه هاي مجازي… نسل غيرت رو خواهر,روشنفکري رو دختر همسايه… نسل پول ماهانه,وي پــ ي ان… نسل عکسهاي برهـ ـنه بازيگران… نسل جمله هاي کوروش و شريعتي… نسل ترس از رقص نور ماشين پليس… نسل استرس هاي کنکور و سکته هاي خاموش… نسل تنهايي,نسل سوخته… يادمان باشد هنگامي که دوباره به جهنم رفتيم مدام بگوييم: يادش بخير…دنياي ما هم همينجوري بود…
24-11-2012، 16:32
بـــازگشـتے נر ڪار نیــωـتــــ...
یڪـــ بـــار ڪـﮧ بـــروے ، بــراے هــمـﮧے عمـــر رفتـــﮧ اے פـتی اگـــر برگــرנے ، נیــگر " او " نیـωــتے !
24-11-2012، 16:33
آه چرا این رویای زندگی...
این بازی را با تو کرد که سیم های عاشقی برایم قطع و وصل شود؟
24-11-2012، 16:35
بایــد ببیــنمـت !
چــرا کــه روی نـوار قلبــی امــ پـیـوسـتـه نــام تــو بــود و پـزشـک نیــز بــر اخــریـن نسـخـه امــ ... تــو را تجــویـز کــرده اســت !!! بیــا تــا دیــر نشــده !!
24-11-2012، 16:36
مــیدانـــے...
یـڪ وقـت هـایـے بـایـد روے یـڪ تـڪـ ه ڪـاغذ بنویـسـے تعطیـل اسـت... و بچـسبـانــے پشـت شیشــ ه ے افڪـارت بـایـد بــ ه خـودت استراحـت بدهــے دراز بڪـشــے دست هـایـت را زیـر سـرت بگـذاری بـ ه آسمـان خیـره شـوی و بـی خیـال سـوت بزنـی در دلـت بخنـدی بــ ه تمـام افڪـاری کـ ه پشـت شیشــ ه ے ذهنـت صـف ڪشـیده انـد... آن وقـت بـا خـودت بگـویـے بگـذار منتظـر بماننـد...
24-11-2012، 16:36
روي قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت زير باران غزلي خواند
، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل يا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
24-11-2012، 16:36
خـــدایـــــا . . .
از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن اینجا هیچ کس هیـچ کـس را نمـی فهمد .
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|