امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

*شعر غمگین و عاشقانه از فروغ فرخزاد *

#1
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ويرانه خويش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
می برم،تا که در آن نقطه دور
شستشويش دهم از رنگ گناه
شستشويش دهم از لکه عشق
زين همه خواهش بيجا و تباه
می برم تا زتو دورش سازم
زتو، ای جلوه اميد محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از اين پس نکند ياد وصال
ناله می لرزد، می رقصد اشک
آه، بگذار که بگريزم من
از تو، ای چشمه جوشان گناه
شايد آن به که بپرهيزم من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چيد
شعله آه شدم، صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسيد
عاقبت بند سفر پايم بست
می روم، خنده به لب، خونين دل
مي روم از دل من دست بردار
ای اميد عبث بی حاصل
شما نه جنگیدینو بردین


ما جنگیدیم و باختیم ..
پاسخ
 سپاس شده توسط fatima1378 ، m.abdollahi ، F A R ! N ، Iran Girl
آگهی
#2
انقر شعر می ذاریHuhHuhHuhHuh

ببخشی فذول نیستمBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin
دوبــــــار کناره آب زیر ستـــــاره هایــــــیم
خوشحال از اینکه تو بهترین سه ماه سالیم
تـنها مشـکـل ایـنه که تـحت فــــشـار خوابیـم
همــــه چی عالیــــه اما اگــــــــه بذاره پایـی
...

پاسخ
#3
عالي بود                 HeartHeartHeartHeartHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط masuooood
#4
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن
در زندگی مهم این  نیست که به ایده آل زندگی تان برسید
 بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید  
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان