24-07-2014، 13:02
جمعیت زیادی در خیابان های مکه در حال تردد بودند . عذه ای برای زیارت به طرف خانه خدا می رفتند . عده ای دنبال خرید کالای مورد نظرشان بودند. عده ای هم با دوستان خود قدم می زدند . من به همراه جمعی از دوستانم زیارت کرده بودیم و داشتیم به هتل بر می گشتیم .
با ایم که همه لباس احرام پوشیده بودیم اما ریش من و چفیه ای که به گرده داشتم مرا از سایر دوستانم متمایز می کرد .
مشغول صحبت بودیم که یکی جلویم را گرفت و با کلمات دست و پا شکسته پرسید : شما ایرانی هستید ؟
گفتم : بله .
گفت : بسیجی ؟!!!
گفتم : بله ، امرتان را بفرمائید .
مرد لبخندی زد . یک دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت : من از مسلمانان کشور المان هستم . وقتی عازم عربستان بودم چند نفر از دوستانم برای بدرقه امده بودند . به آنان گفتم از من سوغاتی چه می خواهید ؟ گفتند وقتی به عربستان رفتی برو پیش زائران ایرانی . در میان آنها عده ای بسیجی و رزمنده هستند . آن ها را پیدا کن و از خاطرات جنگ و شهدای شان سوال کن . همین خاطرات بهترین سوغاتی برای ماست .
من علاقه ی او را که دیدم ، سرذوق آمدم و خاطره هایی ناب از دوران جنگ برایش تعریف کردم و بعد نشانی قرار گاه راهیان نور خوزستان را به اودادم .
یک سال بعد مطلع شدم که 50 نفر از مسلمانان آلمان ، کاروانی را تشکیل دادند و به خوزستان سفر کردند . آنها مناطق جنگی را با حالتی خاص زیارت می کردند و خاک شلمچه را به عنوان تبرک برای سایر دوستان خود به آلمان بردند .
راوی : علی زمانی
با ایم که همه لباس احرام پوشیده بودیم اما ریش من و چفیه ای که به گرده داشتم مرا از سایر دوستانم متمایز می کرد .
مشغول صحبت بودیم که یکی جلویم را گرفت و با کلمات دست و پا شکسته پرسید : شما ایرانی هستید ؟
گفتم : بله .
گفت : بسیجی ؟!!!
گفتم : بله ، امرتان را بفرمائید .
مرد لبخندی زد . یک دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت : من از مسلمانان کشور المان هستم . وقتی عازم عربستان بودم چند نفر از دوستانم برای بدرقه امده بودند . به آنان گفتم از من سوغاتی چه می خواهید ؟ گفتند وقتی به عربستان رفتی برو پیش زائران ایرانی . در میان آنها عده ای بسیجی و رزمنده هستند . آن ها را پیدا کن و از خاطرات جنگ و شهدای شان سوال کن . همین خاطرات بهترین سوغاتی برای ماست .
من علاقه ی او را که دیدم ، سرذوق آمدم و خاطره هایی ناب از دوران جنگ برایش تعریف کردم و بعد نشانی قرار گاه راهیان نور خوزستان را به اودادم .
یک سال بعد مطلع شدم که 50 نفر از مسلمانان آلمان ، کاروانی را تشکیل دادند و به خوزستان سفر کردند . آنها مناطق جنگی را با حالتی خاص زیارت می کردند و خاک شلمچه را به عنوان تبرک برای سایر دوستان خود به آلمان بردند .
راوی : علی زمانی