امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جوک با موضوع [یکی از فانتزیام اینه که....] - سری 3

#1
یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  اینه معلم فیزیکمونو یه جا تنها گیر بیارم و روش چاقو بکشم...بعد خوانوادش هی بهم اصرار کنن که نهههههههههه!!!!اونو نکش!!!
منم بگم:متأسفم...ولی به من دستور داده شده....خونوادم گروگانن!باید سره اینو براشون ببرم تا اونا رو آزاد کنن....
بعد که اونا دارن گریه میکنن یهو بگم برو به زندگیت برس....از این فرصت استفاده کن!
بعد در حالی که دارم سیگار میکشم،سواره پرایدم بشمو در حالی که دارم گریه میکنم تو افق محو بشم!
نه....انصافی....من دیوونم عایا!!!

یکی از فانتزیایی غیرمعکوسم اینه که برم توی یه مسابقات ورزشی شرکت کنم بعدش تو مسابقات اول بشم(ها چیه مگه من چمه؟یعنی من نمیتونم اول بشم)بعد از اون خبرنگارا بدو بدو بیان پیش من ازم بپرسن به نظرتون سطح مسابقات چطور بود؟منم با یه نگاه معنی دار و یه لبخند ملیح بگم سطح مسابقات افتضاح بود.بعدش برم تو افق ولی محو نشم(همینجوری تا تهش برم ببینم چه خبره اونجا)


یکی از فانتزیام اینه که برم به یه پاستیل فروشی دستبورد بزنم(حسی که تو سرقت از پاستیل فروشی هـَ تو سرقت از بانک نی) بعد درحالی که روی اسبم نشستم و دارم به سمت افق محو میشم پاستیل بخورم!

مردم هم فانتضی میزنن منم فانتذی میزنم!

یکی از فانتزیام که چه عرض کنم یکی از دست نیافتنی ترین آرزوهام اینه که وقتی دریخچالوبازمیکنمو باپارچ آب میخورم مامانم مچمو نگیره

(حال کردین آخرش توافق محونشدم)

یارو تو فیس بوک پست گذاشته : یکی از فانتزیام اینه که زنم بمیره ( خدا نکنه !!! ) بعد منو با یه بچه کوچیک تنها بذاره بعد پدر و مادر زنم هی بم بگن تو جوونی برو زن بگیر بعد من یه روز از دستشون عصبانی بشم برم تو افق به صورت عمود بر مورب محو بشم ...

به اون ....( خدا نکنه !!! ).... دقت کنین .... فک کنم یارو زنش پیشش بوده Wink



یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  اینه که توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع بیاد بیرون و داد بزنه:

آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره ...
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم پرستار بلندتر و با التماس میگه:
آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده ...
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن :
آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره ...
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن ...
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ...
خخخخخخخخخخخخخخخخ =)))))))))))))

یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو بااولین پرواز میرسونمSmile))


یکی از فانتزیام اینه که یه اسلحه بگیرم دستم یه گروگان هم داشته باشم بعد یکی بخواد بیاد نجاتش بده بعدا منم بگم اگه یه قدم دیگه بیای جلو شلیک می کنم.


به قول شماها یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  اینه که:

اینایی که جدیدا تو 4جوک پیدا شدن و با یه کاربری دیگه میان از خودشون تعریف میکنن و بگیرم خفه کنم
تعدادشون کمم نیست!
اینایی که مارو خر میکنن دمشون گرم
ولی اونایی که مارو خر فرض میکنن ازخجالتشون درمیایم ...

یکی از فانتزیام اینه که تهیه کننده برنامه کودک بشم بجای این دائی و خاله ها، عمه و عمو بیارم...


یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  این بود که خیلی ریلکس از تو خیابون رد شم بعد یه ماشین با 100تا سرعت بیاد طرفت بعد وقتی نزدیک شد خیلی ریلکس از روش بپرم وقتی ماشین رد شد بعد به راه خودم ادامه بدم 

بعلللللللله یه همچین ادم ریلکسی هستم!!!!!!!!

یکی از فانتزیام اینه که یه روز قبل از عروسیم یه تصادف خفن بکنم بر تو کما،بعدش همه گریه کنن،زاری کنن منم در تمام این مدت روحم تو بیمارستان باشه کنار افراد خانوادم بشینم و افسوس بخورم که چرا انقد اذیتشون کردم!

بعدش یه روز یهو تمام علائم حیاتیم قطع بشه در لحظه ای که همه قطع امید کردن روحم بره دست مامان بابا مو بگیره بگه:منو ببخشید(اِکو:ببخشید...ببخشید...ببخشید...)
بعدم رو به آسمون بگم:خداااااااااااا(اِکو:خدا...خدا...خدا...)
(حالا همه ی اینارو به صورت ِ اِسلوموشن تصور کنید)یهو رومو برگردونم ببینم پرستارا میگن:آقای دکتر،مریض برگشت!بعد من برم بالای سر جسمم بعدشم به جسمم برمیگردم و زنده میشم!
ازون به بعدم انسان خوبی میشم و به همه محبت میکنم!
اینا همه ناشی از کمبود محبته ها...هـــــــــــــی خدا...

یکی از فانتزیامم اینه که پرستار بشم بعدش یروز که دونفر تو راهروی بیمارستان دعواشون شده برم با عصبانیت و جذبه به مقدار لازم بگم عاغا چه خبرتونه؟اینجا بیمارستانه...

اونام به این نکته ی ظریف پی ببرن خفه خون بگیرن...اصن نمیدونم چه رازی تو این جمله هه نهفتس...

یکی از فانتزیام اینه که منشی یه شرکت خـــــعــــــلی توپ بشم بعدش یه روز که دارم با تلفن غیبت میکنم یا ناخونامو سوهان میکشم یه خانومِ خوشتیپِ عصبانی بیاد تو بگه عاغای رییس هستن؟

منم همچین یه نگاه سر تاپایی بش بکنم بگم:نه گلم تو جلسه هستن بفرمایید کارشون تموم شه صداتون میکنم بعدش یهو خانومه قاطی کنه با یه حرکت ناگهانی بپره تو اتاق رئیس اونم یهو از جاش پاشه با تعجب به من نگاه کنه منم با یه چشم غره ی اساسی به اون خانومه به رئیس بگم:عاغای رییس من به ایشون گفتم شما جلسه دارید اما...
بعدم با مظلومیت بهش نیگا کنم!اونم بگه:موردی نداره خانوممممممممممم شما بفرمایید سر کارتون...
بعدش کاشف به عمل بیاد اوشون(اون خانومه)زن دوم عاغا تشریف داشتن منم با خباثت به زن اولیه خبر بدم بعدش دعوا شه چن نفر کشته شن!واااااااااااااااااااااااااااای چه حالی بده!




یکی از فانتزیام اینه که به عنوان یه محقق دعوت بشم تو یه جلسه (از اینا که جلوت میکروفون هس) میکروفون و روشن کنم برای حضار دشتی بخونم!!!

خخخخخخخ

یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزیام  اینه که لباس سر تاپا مشکی بپوشم ...

عیــــــــــــــــــــــــنک دودی هم بزنم !!
بعد گوشیمو بگیرم جلو گوشم و تو پارک بدووووم و بگم :
نـــــــــــــــــــــــــهـ نه نه آلان شلیــــــــــــک نکــــــــــنید 
اینجــــــــــــــــــــا کلی آدم بی گنــــــــــــــــاه هست !!

یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووووی می کوری؟ Smile)

همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش Smile)

اقا یکی از فانتزیام اینه که ماشین خفن دیدم با عجله سوار شم بگم چرا دیر امدی بد که رانندرو دیدم بگم اااااااااااااااااببخشید فک کردم بابامه بد پیاده شم.


یکی از فانتزیام اینه که از طریق اینترنت برم تو حساب بانکیم (یا حالا حساب بابام فرقی نداره :دی) بعد از طریق پرینتر پولو برداشت کنم! Smile)))))


یکی از فانتزی های من اینه که دلیل بعضی از اسمارو تو اینجا بدونم مثلا همین Amir21 چرا 21 آخه؟ اصلا چرا راه دور بریم!؟ همین خودم آخه چرا 30/10؟ نه واقعا چرا؟


چه همه چرا !!!!
تا دیروز ما رو می دیدی مِن مِن می کردی
الان شاخ شدی مَن مَن می کنی !
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یکی از فانتزیام اینه که ... !!!!!!!!! خیلی خیلی باحاله
  یکی‌ از فانتزیام اینه که...
  یه موضوع خیلی جالب = طنز ( از دست ندید)
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»
Rainbow یکی از فانتزیام اینه...............بخونی میمیری از خنده........
  چشم چشم که میگن اینه هااااا!!!!!
  عکس نوشته های بسیار طنز با موضوع دوست دارم
  اولین موضوع منه نامردی نیایی تو و خیلی بدی اگه سپاس ندی
Heart بچه ها یه موضوع. باحال
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان