امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جوک با موضوع [یکی از فانتزیام اینه که....] - سری 9

#1
یکی از فانتزیام اینه دوست دخترم رو تو خیابون ببینم با یکی دیگه برم پیشش بگم تو با این عوضی اینجا چیکار میکنی با توام کسافت حرف بزن چرا لال مونی گرفتی تو به خاطر این تن لش به من جواب نه دادی تو لیاقتت همینه بعد تا میام دستم و لبند کنم بزنم تو گوشش دوستش دستم و میگیره میگه داداش درسته تو باهاش رفیقی ولی من عاشقشم میخوام باهاش ازدواج کنم بعد هیچی دیگه من قانع بشم ازش معذرت خواهی کنم برم همون جای همیشگی

یکی از فانتزیام اینه که ایران بره جام جهانی برزیل بعد من به عنوان گزارشگر بازی های ایران برم برزیل بعد از این که بازی شروع شد بگم به نام خدا صدای منو مستقیم از ورزشگاه جام جهانی سائوپائولو در جنوب شرقی برزیل می شنوید اصلا حس سفر به کره ی مریخ رو به آدم میده بقرعان

سلام بچه ها.. این اولین پستمه.
یکی از فانتزیام اینه که برم تو یه شرکتی برا استخدام..بعد رئیس شرکت ازم بپرسه چه ساعتی رو برای شروع کار شرکت پیشنهاد میکنی؟...!!!!!!
منم از اونجایی که زورم میاد صبح زود از خواب پاشم بگم 10.....!!!! 
اونم قبول کنه و فرداش با احترام کارمو شروع کنم..!!!

یکی از فانتزیام اینه که با دوستام برم ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ! ﺑﻌﺪ ﺗﻮی ﺑﺮﻑ ﻭ ﺑﻮﺭﺍﻥ ﻣﻦ ﭘﺎﻡ ﺑﺸﮑﻨﻪ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ! ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﮕﻢ ﺑﺮین ﻭ ﻣﻨﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺬﺍﺭین ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪین . . .
ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﮕﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻦ ﺑﮕﻢ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪین، به فکر من نباشین . . .
ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺮﻥ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺬﺍﺭﻥ . . .
ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﮔم شدﻥ ﻭ ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﮐﻮهی ﻭﺣﺸﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺍﻭﻧﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﻓﺮﺍﺭ میرسن به لبه ی یه پرتگاه و گیر ﻣﯿﮑﻨﻦ . . .
ﺑﻌﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﯾﻪ ﺷﻠﯿﮏ ﺑﯿﺎﺩ (به همراه اون اکوی تو کوهستان) ﻭ ﺷﯿﺮﻩ ﺑﯿﻔﺘﻪ زمین ﻭ ﭘﺸﺖ ﺍﻭﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺗﻔﻨﮓ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯﺵ ﺩﻭﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯿﺸﻪ با ﯾﻪ
ﭘﺎﯼ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ. خورشید ﺑﻪ ﺭﻧﮓ نارنجی داره پشت سرم غروب میکنه. یه تف میندازمو میرم تو برف و بوران و مه شدید محو میشم!
آره میدونم. من باید اسکار میگرفتم ولی حقمو خوردن!
اصغر خدا ازت نگذره!

امروز داشتم با رفیقم تو خیابون را میرفتم اومدم یکی از فانتزیامو بش بگم که تو افق محو بشم یوهو دیدم تو افق محو سریع اومدم خونه یپرسم ببینم مگه میشه یکی فانتزی نداشته باشه ولی تو افق محو بشه؟

یکی از فانتزیای معکوس دوران کچلیم اینه که ننه گیر بده بریم خواستگاری دختر چنگیز سیبیل,منم تریپ قیصر!!! 
چنگیز سیبیل:خودت بگو بینم خلافت چیه عباس کچل؟؟؟
من:راستش فقط آدامس زیادمیجوم موشکلیه؟؟؟. چنگیز سیبیل:آدامس چرا آخه؟؟؟
من:میگن بوی قلیونو از بین می بره!!! مگه قلیون میكشی؟؟؟/آره بعد از مشروب خعلی حال میده 
مگه مشروب هم میخوری؟؟؟/آره راستش میگن گیرایی تریاك رو زیاد میكنه...
مگه تریاك هم میكشی؟؟؟/خب آره،ازبیکاری که بھتره... . 
مگه بیکاری؟؟؟/معلومه, همش كه نمیشه دزدی كرد....
مگه دزدی میکنی؟؟؟/خب کوری مگه کچلم؟,تازه ازحبس آزاد شدم دیگ!!!
پاشو گمشو بیرون,گفتم بیروووون!!!
بعد من داد بزنم ننه بولند شو بریم بیرون اینجا دیگ جای ما نیس!!!
بعد دختره چنگیز با چادر گلمنگولی سینی چایی از دستش بیوفته بگه إواااااا خاک برسرم چاییا ریخت,عباس آقا تورو خدا نرین بابا منظوری نداشت!!! 
بعد منم کتم رو بندازم رو دوشم و کلاهم رو بذارم سرم,سرم رو بچسبونم به دیوار بگم: نه آبجی ما بدرد هم نیمیخوریم لیاقت شوما زیاده,عزت عالی پرتقالی...!!

یکی از فانتزیام اینه با یه دختر خوب و خوشگل و تحصیل کرده دوس بشم
بعد عاشقش بشم اونم عاشقم بشه بعد باهاش ازدواج کنم صاحب
چند تا فرزند بشم منم برم سرکار یه لقمه نون حلال واسه زن و بچم در بیارم......
همین.....
یه همچین آدم خانواده دوستی هستم من
بـــــــعلـــه!!!!

یکی از فانتزیام اینه که
پلیس تو ایست و بازرسی ماشینم رو نگهداره …
- بگه اسم؟
+ بگم عباس
- بگه نام پدر؟
+بگم عباس علی
- بگه فامیلت چیه؟
+ بگم عباسی
- بگه از کجا میای؟
+ بگم عباس آباد
- بگه کجا میری؟
+ بگم بندر عباس
پلیسه شاکی شه :|
- بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی :|:|:|
+ بگم نه به حضرت عباس

دیروز خواستم واسه خودم آخر یکی از فانتزیهام برم تو افق محو شم دیدم اووووووووووووووو چه صفی!!!!!!!!!! بعد کلی انتظار یارو اومد گفت خانوم دیگه جا نداریم برو فردا بیا! تازه چون دختری باید رضایت نامه کتبی پدر یا شوهرتو بیاری واسه محو شدن!!!!!!! آخه محو شدنم این همه شرط و شروط داره؟؟؟؟؟ مسئولین رسیدگی کنن لطفا

یکی از فانتزیام اینه که مامانم داره سیب زمینی سرخ میکنه،
بعد من یواشکی میام تو آشپزخونه یهو در حالی که کفگیر دستشه
بر میگرده سمت من، منم کرک و پرم میریزه
بعد یهو لبخند بهم میزنه و میگه:
“بیا سیب زمینی سرخ کرده واسه تو درستکردم عزیزم،
بیا نیازی نیست بترسی همه ش واسه تو”
اصن دیگه اشک شوق تو چشمام جمع شده :|

یکی از فانتزیام اینه برم شهربازی با رفقا سوار ترن بشیم بعد وقتی بغل دستیم داره باهام صحبت می کنه یهوووو برم تو خلصه ( از الکی ) بعد یهوووو از خلصه بیام بیرون شروع کنم به جیغ و داد که از ترن پیاده شین این ترن سقوط می کنه
بعد همه اینجوری (O_o) نگام کنن و هیچ کس پیاده نشه
منم همچنان که دارم جیغو داد می کنمو انتظامات دستامو گرفتن که بیرونم کنن تو لحظه اخر یه چیزی بندازم لا چرخ دندها ترن بره بالا سقوط کنه تا دیگه اینجوری (O_o) نگام نکنن کصافطا....
بعدشم همینطور که همه دارن با فک اویزون نگام می کنن رومو از صحنه برگردونمو همینطور که پس زمینم ترنه که داره به اینور و اون ور شوت میشه به سمت چرخ و فلک که از قضا حالا دیگه اون صف چند کیلومتریش پراکنده شده برمو با خیال راحت سوار شم.
حالا اون بالا شاید یه سر به افقم زده
بعلـــــــــــــــــــــــــه دی

یکی از فانتزیام اینه که بین این یازده نفر دهه هشتادی و سه نفر دهه نودیمون یکیشون گودزیلا باشه لامصبا اینقده بچه های ساکت و خوبین که آدم روانی میشه از دستشون الانم از افسردگی تو تیمارستانم دارم براتون پست میزارم 
آخه اینا بچن فامیلای ما دارن؟؟؟؟؟؟

یکی از فانتزیام اینه که
افق دور دست از اونایی که تو فانتزایشون دوست دارن محو بشن و برن به طرف افق بگیرم بببینم کجا میخوان برن.
هههههههههههههه!!
چه حالی وداد.

یکی از فانتزی های بنده اینه که وختی ماشینو تو کوچه پارک کردم و اومدم خونه.مامانم نگه: امید درای ماشینو قفل کردی!!!!!!!!!!!
آخه مامان دلواپس من دارم؟!
فدای مهربونیاش

یکی از فانتزیام اینه که مدیر سایت جکامو تایید کنه،بعد من از خوشحالی ذوق مرگ شم،بعد جنازمو ببرن سمت بهشت زهرا‏(چیه حتمن توقع داشتین جنازمو ببرن سمت افق‏)نه برادر من مگه افق قبرستونه هرکی میمیره جنازشو ببرن اونجا!‏

یکی از فانتزیام اینه که با امیر و مانی (sh2nak) و عباس و ...
بریم تو افق گل کوچیک بازی کنیم !!!


یکی از فانتزیام اینه که بیام اس جوک نظر بزارم...
بعدش مدیران محترم تایید نکن...
دپرس بشم برم آهنگ مجید خراطها گوش بدم...
آغا یه فازی میده....

یکی از فانتزیام اینه که چن سال بعد تو اوج دوران فانتزیم فانتزی رو ببوسمو بزارم کنار تا عرصه رو واس جوونا باز کنم!!!بعد بشینم فانتزیایی که مردم میگن رو نقد و بررسی کنم!!اونا هم به من لقب استاد فانتزی رو بدن!
شایدم رفتم افق محو شم!

یکی از فانتزیام اینه که
برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
... گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
در حالی که بقیه دارن به با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
تو افق ناپدید شمSee More

یکی از فانتزیام اینه که خواننده نشم ! 
این روزا خواننده نشدن خیلی سخته !

کلاس سوم دبستان که بودم یکی از فانتزیام این بود یه روز یه باند مسلح و اراذل اوباش حمله کنن به مدرسه و تموم بچه ها رو از دم تیربارون کنن و من یه تنه خانوم معلمو از بین راهروهایی که با خون بچه ها قرمز شده ردش کنم و با اعضای باند اراذل اوباش درگیر بشم و همشونو بدون صلاح سرد و گرم,بکشم و باصورت و دست و پای زخمیم خانوم معلمو از توی مدرسه ای که پر از جنازه ی بچه هاست و روی دیواراش خون پاشیده نجات بدم. تا اینکه وقتی لنگون لنگون میرسم به دم در مدرسه یه تیر بخوره وسط پیشونیم و به خانوم معلمم یه نیش خند تلخ بزنم و بگم فرار کن فرااااااااار...
راستی اون قدیما افق و محو شدن و کلا این قرتی بازیا نبوده.
بعــــــله

تا دیروز ما رو می دیدی مِن مِن می کردی
الان شاخ شدی مَن مَن می کنی !
پاسخ
 سپاس شده توسط _єяяσя_ ، ghgbggf ، miss.hana ، ☣kHuN aShAm GiRlS☠ ، ***Z.E*** ، #marya#
آگهی
#2
MER30
                                                              دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(:
پاسخ
 سپاس شده توسط ghgbggf ، ☣kHuN aShAm GiRlS☠
#3
ینی واقعا ایول عالی بودن روحمو شاد کردیا
Wink

وای حوصلم پوکید خدایا Undecided
yekio daram ke faghat male mane mikhad ba man bemire...Blush.Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ☣kHuN aShAm GiRlS☠
#4
Smile 
قشنگ بود ولی خیلی طولانی حال نداشتم تا آخر بخونم
جوک با موضوع [یکی از فانتزیام اینه که....] - سری 9 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یکی از فانتزیام اینه که ... !!!!!!!!! خیلی خیلی باحاله
  یکی‌ از فانتزیام اینه که...
  یه موضوع خیلی جالب = طنز ( از دست ندید)
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»
Rainbow یکی از فانتزیام اینه...............بخونی میمیری از خنده........
  چشم چشم که میگن اینه هااااا!!!!!
  عکس نوشته های بسیار طنز با موضوع دوست دارم
  اولین موضوع منه نامردی نیایی تو و خیلی بدی اگه سپاس ندی
Heart بچه ها یه موضوع. باحال
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان