شعر طنز / یک کل کل فوتبالی با آبی

[Nazanin♥Xavi]

با طالع سعد و نیکبختی
این لیگ تمام شد به سختی
 
لیگی ز همیشه بی‌ثمرتر
مشهور به نام "لیگ برتر"
 
بی‌نظم و نظام و بی‌تدارک
با دربی سرد و بی‌تحرک
 
با شائبه‌های "آنچنانی!"
(ترکی و جناب قهرمانی)
 
گل‌های به ضرس قطع آفساید
تصمیم به شیوه آپارتاید
 
بُرداندن تیم مافیایی
(تیم درجه‌دار آسیایی!)
 
با سوژه جنگ سرد بسیار
بین فتل و جناب سردار
 
فولاد که جام را گرفته
در صدر، مقام را گرفته
 
در رتبه بعد تیم سرور
آن چشم و چراغ لیگ برتر
 
آن ریشه عشق و سرخی خون
آن مایه افتخار گردون
 
از نکبت بخت نامساعد
وز کوشش عده‌ای معاند
 
(آنها که به چند بیت پیشین
کردیم اشاره‌ای و همچین )
 
آزرده و پرملال و غمگین
در رتبه 2 نمود تمکین
 
"نفت" آمد و بعد از او سپاهان
در بازی سخت روز پایان
 
اما بشنو ز رتبه پنج!
با سختی و مشکل و بسی رنج
 
از آن "شش" لعنتی رهیدند
در رتبه بهتری رسیدند
 
این سو ژنرال ورشکسته
با لشکر" کل یوم" خسته
 
با داعیه‌های آنچنانی
مقدور نگشت "قهرمانی"!
 
ای آبی پاک آریایی
در زیر گروه آسیایی
 
مانده‌ست دوبازی دگر هم
دو بازی سخت پر خطر هم
 
با معجزه‌های آسمانی
شاید برسد به قهرمانی!