13-12-2014، 16:27
[rtl]میراث خبر، آرش مومنیان ــ اردشیر اول، نخستین پادشاه ساسانی که خود مراتب ترقی را از فرماندهی نظامی سپاه «داراب گرد» آغاز کرده بود و با تاریخ نظامی دورههای پیش و فنون نظامی عصر خود آشنایی داشت، توانست ارتش متحدی برای احیای امپراتوری ایران به وجود آورد که طی چهار قرن بعدی نیز به جانشینان او خدمت کرد.
اردشیر اول این ارتش را که کاملا حساب شده و با اقتباس از ساختار ارتش هخامنشیان سازمان داده شده بود، به طور مستقیم تحت فرمان خود داشت و از این که فرماندهان و افسران سپاه خود را از بین شاهزادگان، ساتراپها و نجیبزادگان محلی انتخاب کند خودداری کرد. او علاوه بر ساختار نظامی هخامنشیان، سواره نظام اشکانیان را برای خود حفظ کرده و زرهها و تجهیزات جنگی جدیدتری را نیز به کار برد و به این ترتیب توانست ارتش نیرومندی (که در فارسی میانه یا پهلوی به آن اسپاه می گویند) پدید آورد که در طول دوران حکومت ساسانیان از مرزهای ایران در برابر قبایل کوچنشین آسیای مرکزی و ارتش روم محافظت کرد.
در دوران حکومت اردشیر اول جامعه ایران به چهار طبقه تقسیم میشد. این طبقات عبارت بودند از موبدان، جنگاوران (که به آنها ارتشداران میگفتند)، ماموران دولتی، صنعتگران و دهقانان. طبقه دوم از این طبقات چهارگانه تنها مختص شاهزادگان، اربابان و ملاکان بزرگ بود و یکی از سه آتشکده بزرگ دوران ساسانی به نام آذرگشسب در شیز (تخت سلیمان امروز در آذربایجان) به این گروه تعلق داشت.
ستون فقرات سپاه ایران سواره نظام سنگین آن بود که بسیاری از نجیب زادگان و مردان صاحب رتبه ساسانی برای عضویت در آن دورة آموزشی سختی را پشت سر میگذاشتند. آنها پس از عضویت در این سپاه به هیات سربازان حرفهای در میآمدند و به طور مداوم تحت تربیت و تمرینات نظامی قرار گرفته و هر روزه تکنیکهای جنگی را تمرین میکردند و در مانورهای نظامی شرکت میکردند. از قرن سوم میلادی رومیها نیز سعی کردند نیروی سواره نظامی مشابه آن چه در امپراتوری ساسانی موجود بود، درست کنند. آنها این سواره نظام را کلیباناری (clibanarii) به معنای «(سواران) زره پوش» مینامیدند، واژهای که به نظر میرسد از مفهوم واژه ایرانی گریوُ پانه برُ> گریو بان وُر > گریوبانر گرفته شده باشد.
یکی از مورخانی که ارتش شاپور دوم را به چشم خود دیده است نیروی سواره نظام ارتش او را به صورت زیر توصیف میکند:
«سواران همه زرههای آهنی بر تن داشتند و تمام قسمتهای بدنهاشان با ورقههای ضخیم آهنی پوشانده شده بود. زرهها چنان متناسب با اندام سواران ساخته شده بودند که حتی روی مفصلها نیز به خوبی مانند رانها و سایر قسمتهای بدن چسبیده بود. زرههایی که صورت افراد را میپوشاندند با چنان مهارتی ساخته شده بودند که تیرهای کمانداران تنها از شکافی که در برابر مردمک چشم سربازان بود و یا از منفذی که برای تنفس سربازان جلوی بینی آنها تعبیه شده بود، میتوانستند به داخل زره نفوذ کنند.»
یکی از این سواران در نقش برجستهای در طاق بستان، کرمانشاه، که خسرو پرویز و مرکب مورد علاقهاش شبدیز را نشان میدهد، حضور دارد.
زینهای نظامی دوران ساسانیان فاقد رکاب بودند و در عوض یک برجستگی در قسمت عقب و دو زائده گیره مانند در طرفین زین داشتند که قسمت بالای ران سوارکار را در خود میگرفت و در درگیریهای نظامی به سربازان سواره نظام ساسانی کمک میکردند تا خود را بر روی زین ثابت نگه دارند. سیاهه سلاحهایی که سربازن سواره نظام دوران پادشاهی خسرو انوشیروان با خود حمل میکردند با فهرست اسلحههای دوازده گانهای که در کتاب مقدس وندیداد آمده است، بسیار شباهت دارد. این نشان میدهد که کتاب مقدس در این دوران مجدداً مورد توجه قرار گرفته بوده است.
جالبتر این که مهمترین رسالهای که در امپراتوری روم شرقی، بیزانس، درباره هنر جنگ و جنگآوری نوشته شده مربوط به همین دوران است و «استراتژیکُُن» نام دارد. این رساله در بخشی که به ابزار و تجهیزات کامل یک سواره نظام میپردازد دقیقاً از همان سلاحهایی که مورد استفاده سربازان سواره نظام ساسانی بود نام میبرد. دلیل وجود چنین شباهتهایی این بود که ارتش روم رفته رفته خود را به شکل ارتشهای شرقی، مخصوصاً ارتش ایران نزدیک میکرد و این روند تا جایی پیش رفت که در قرن ششم میلادی تجهیزات، ابزار و اسلحههای دو سپاه ژوستینین، امپراتور روم و خسرو تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند. آثار ادبی حماسی هر دو طرف که از آن دوران باقی مانده و یا از آن دوران روایت میکنند موید قرابت و ارتباط دو سویه میان دو کشور در این زمینه هستند.
بر اساس بعضی از منابع ایرانی، تجهیزات نظامی کامل یک سواره نظام دوران ساسانیان به شرح زیر بوده است:
کلاه خود، زره (که در پهلوی گریوبان خوانده میشد)، صفحه فلزی محافظ سینه، جوشن، دستکش (در پهلوی اَبدست)، کمربند، محافظ ران (ران بان)، نیزه کوتاه، شمشیر، تبر جنگی، گرز، جعبه کمان محتوی دو کمان و دو زه کمان، ترکش با سی تیر، دو زه کمان اضافه، نیزه بلند و زره اسب (در پهلوی زین ابزار). گاهی اوقات کمند، فلاخن و سنگ فلاخن نیز به این تجهیزات اضافه میشد.
داخل این سپاه گروهی ویژه وجود داشت که در واقع از نخبگان و برگزیدگان این سپاه تشکیل شده بود. این گروه از نخبگان سواره نظام «جاویدانها» خوانده میشدند و مانند گارد جاویدان هخامنشیان که نامشان را از آن گرفته بودند از 10 هزار سرباز تشکیل میشدند. سپاه جاویدان در دوران حکومت شاپور پنجم به ارتش روم حمله کرد و بر خلاف انتظار با تعداد بیشمار رومیها مواجه شد اما به جای عقب نشینی ایستادگی کرد و تنها یک نفر از این سپاه 10 هزار نفری جان سالم به در برد.
دیگر نیروی برگزیده سواره نظام، سواره نظام ارمنستان بود که ایرانیان برای آنها احترام ویژهای قائل بودند. در طول دوران حکومت ساسانیان اهمیت سواره نظام زره پوش به تدریج افزایش یافت تا جایی که سربازان شاخص این سپاه از درجه و امکاناتی مشابه شوالیههای قرون وسطی برخوردار میشدند. این سواران حتی اگر خود از خاندان سلطنتی نبودند در طبقهبندی اجتماعی پس از اعضای خاندانهای حاکم قرار گرفته و در حلقه نزدیکان شاه جای میگرفتند.
ساسانیها خود به تاسیس هیچ نیروی سواره نظامی که به تجهیزات سبکتری مجهز شده باشد، اقدام نکردند اما از سواره نظامهای مزدور به وفور بهره میگرفتند. این نیروها که غالباً از قبایل جنگجو بودند تحت فرمان فرماندهان خود بوده و از سلاحهای سبکتری استفاده میکردند. در این بین سکستانیها به خاطر دلیری و شجاعت از شهرت بیشتری برخوردار بودند. گیلانیها، آلبانیها، هفتالیها، کوشانیها و خزرها نیز از جمله قبایلی بودند که نیروی سواره نظام سبک ارتش ساسانیان را تامین میکردند. از سوی دیگر دیلمیها به واسطه تبحر در استفاده از شمشیر و خنجر جنگجویان قابلی در رزم نزدیک و نبرد تن به تن بودند و جنگجویان عرب نیز در جنگهای صحرایی از مهارت ویژهای برخوردار بودند.
نیروی پیاده ساسانیان (در پهلوی پیگان) از کمانداران و سربازان معمولی تشکیل میشد. کمان داران معمولاً از قابی به شکل مستطیل خمیده که با حصیر و چرم خام پوشانده شده بود به عنوان محافظ و زره استفاده میکردند و هنگامی که دشمن نزدیک میشد با صدور فرمان جلو رفته و تیرها را از چله رها کرده و دشمن را زیر باران تیر گرفتار میکردند. سربازان پیاده معمولی از طبقه دهقانان بودند که به ازای حضور در میدانهای جنگ هیچ دستمزدی دریافت نمیکردند. از آنها بیشتر به عنوان لایههایی استفاده میشد که دشمن باید از آنها عبور میکرد تا به جنگجویان اصلی برسد. همچنین هنگام حمله به دژها از این سربازها برای بالا رفتن از دیوار دژ و یا نقب زدن و یا مراقبت از گاریهای مخصوص حمل تجهیزات نظامی استفاده میشد. اسلحه آنها تنها یک نیزه و یک سپر بود.[/rtl]
اردشیر اول این ارتش را که کاملا حساب شده و با اقتباس از ساختار ارتش هخامنشیان سازمان داده شده بود، به طور مستقیم تحت فرمان خود داشت و از این که فرماندهان و افسران سپاه خود را از بین شاهزادگان، ساتراپها و نجیبزادگان محلی انتخاب کند خودداری کرد. او علاوه بر ساختار نظامی هخامنشیان، سواره نظام اشکانیان را برای خود حفظ کرده و زرهها و تجهیزات جنگی جدیدتری را نیز به کار برد و به این ترتیب توانست ارتش نیرومندی (که در فارسی میانه یا پهلوی به آن اسپاه می گویند) پدید آورد که در طول دوران حکومت ساسانیان از مرزهای ایران در برابر قبایل کوچنشین آسیای مرکزی و ارتش روم محافظت کرد.
در دوران حکومت اردشیر اول جامعه ایران به چهار طبقه تقسیم میشد. این طبقات عبارت بودند از موبدان، جنگاوران (که به آنها ارتشداران میگفتند)، ماموران دولتی، صنعتگران و دهقانان. طبقه دوم از این طبقات چهارگانه تنها مختص شاهزادگان، اربابان و ملاکان بزرگ بود و یکی از سه آتشکده بزرگ دوران ساسانی به نام آذرگشسب در شیز (تخت سلیمان امروز در آذربایجان) به این گروه تعلق داشت.
ستون فقرات سپاه ایران سواره نظام سنگین آن بود که بسیاری از نجیب زادگان و مردان صاحب رتبه ساسانی برای عضویت در آن دورة آموزشی سختی را پشت سر میگذاشتند. آنها پس از عضویت در این سپاه به هیات سربازان حرفهای در میآمدند و به طور مداوم تحت تربیت و تمرینات نظامی قرار گرفته و هر روزه تکنیکهای جنگی را تمرین میکردند و در مانورهای نظامی شرکت میکردند. از قرن سوم میلادی رومیها نیز سعی کردند نیروی سواره نظامی مشابه آن چه در امپراتوری ساسانی موجود بود، درست کنند. آنها این سواره نظام را کلیباناری (clibanarii) به معنای «(سواران) زره پوش» مینامیدند، واژهای که به نظر میرسد از مفهوم واژه ایرانی گریوُ پانه برُ> گریو بان وُر > گریوبانر گرفته شده باشد.
یکی از مورخانی که ارتش شاپور دوم را به چشم خود دیده است نیروی سواره نظام ارتش او را به صورت زیر توصیف میکند:
«سواران همه زرههای آهنی بر تن داشتند و تمام قسمتهای بدنهاشان با ورقههای ضخیم آهنی پوشانده شده بود. زرهها چنان متناسب با اندام سواران ساخته شده بودند که حتی روی مفصلها نیز به خوبی مانند رانها و سایر قسمتهای بدن چسبیده بود. زرههایی که صورت افراد را میپوشاندند با چنان مهارتی ساخته شده بودند که تیرهای کمانداران تنها از شکافی که در برابر مردمک چشم سربازان بود و یا از منفذی که برای تنفس سربازان جلوی بینی آنها تعبیه شده بود، میتوانستند به داخل زره نفوذ کنند.»
یکی از این سواران در نقش برجستهای در طاق بستان، کرمانشاه، که خسرو پرویز و مرکب مورد علاقهاش شبدیز را نشان میدهد، حضور دارد.
زینهای نظامی دوران ساسانیان فاقد رکاب بودند و در عوض یک برجستگی در قسمت عقب و دو زائده گیره مانند در طرفین زین داشتند که قسمت بالای ران سوارکار را در خود میگرفت و در درگیریهای نظامی به سربازان سواره نظام ساسانی کمک میکردند تا خود را بر روی زین ثابت نگه دارند. سیاهه سلاحهایی که سربازن سواره نظام دوران پادشاهی خسرو انوشیروان با خود حمل میکردند با فهرست اسلحههای دوازده گانهای که در کتاب مقدس وندیداد آمده است، بسیار شباهت دارد. این نشان میدهد که کتاب مقدس در این دوران مجدداً مورد توجه قرار گرفته بوده است.
جالبتر این که مهمترین رسالهای که در امپراتوری روم شرقی، بیزانس، درباره هنر جنگ و جنگآوری نوشته شده مربوط به همین دوران است و «استراتژیکُُن» نام دارد. این رساله در بخشی که به ابزار و تجهیزات کامل یک سواره نظام میپردازد دقیقاً از همان سلاحهایی که مورد استفاده سربازان سواره نظام ساسانی بود نام میبرد. دلیل وجود چنین شباهتهایی این بود که ارتش روم رفته رفته خود را به شکل ارتشهای شرقی، مخصوصاً ارتش ایران نزدیک میکرد و این روند تا جایی پیش رفت که در قرن ششم میلادی تجهیزات، ابزار و اسلحههای دو سپاه ژوستینین، امپراتور روم و خسرو تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند. آثار ادبی حماسی هر دو طرف که از آن دوران باقی مانده و یا از آن دوران روایت میکنند موید قرابت و ارتباط دو سویه میان دو کشور در این زمینه هستند.
بر اساس بعضی از منابع ایرانی، تجهیزات نظامی کامل یک سواره نظام دوران ساسانیان به شرح زیر بوده است:
کلاه خود، زره (که در پهلوی گریوبان خوانده میشد)، صفحه فلزی محافظ سینه، جوشن، دستکش (در پهلوی اَبدست)، کمربند، محافظ ران (ران بان)، نیزه کوتاه، شمشیر، تبر جنگی، گرز، جعبه کمان محتوی دو کمان و دو زه کمان، ترکش با سی تیر، دو زه کمان اضافه، نیزه بلند و زره اسب (در پهلوی زین ابزار). گاهی اوقات کمند، فلاخن و سنگ فلاخن نیز به این تجهیزات اضافه میشد.
داخل این سپاه گروهی ویژه وجود داشت که در واقع از نخبگان و برگزیدگان این سپاه تشکیل شده بود. این گروه از نخبگان سواره نظام «جاویدانها» خوانده میشدند و مانند گارد جاویدان هخامنشیان که نامشان را از آن گرفته بودند از 10 هزار سرباز تشکیل میشدند. سپاه جاویدان در دوران حکومت شاپور پنجم به ارتش روم حمله کرد و بر خلاف انتظار با تعداد بیشمار رومیها مواجه شد اما به جای عقب نشینی ایستادگی کرد و تنها یک نفر از این سپاه 10 هزار نفری جان سالم به در برد.
دیگر نیروی برگزیده سواره نظام، سواره نظام ارمنستان بود که ایرانیان برای آنها احترام ویژهای قائل بودند. در طول دوران حکومت ساسانیان اهمیت سواره نظام زره پوش به تدریج افزایش یافت تا جایی که سربازان شاخص این سپاه از درجه و امکاناتی مشابه شوالیههای قرون وسطی برخوردار میشدند. این سواران حتی اگر خود از خاندان سلطنتی نبودند در طبقهبندی اجتماعی پس از اعضای خاندانهای حاکم قرار گرفته و در حلقه نزدیکان شاه جای میگرفتند.
ساسانیها خود به تاسیس هیچ نیروی سواره نظامی که به تجهیزات سبکتری مجهز شده باشد، اقدام نکردند اما از سواره نظامهای مزدور به وفور بهره میگرفتند. این نیروها که غالباً از قبایل جنگجو بودند تحت فرمان فرماندهان خود بوده و از سلاحهای سبکتری استفاده میکردند. در این بین سکستانیها به خاطر دلیری و شجاعت از شهرت بیشتری برخوردار بودند. گیلانیها، آلبانیها، هفتالیها، کوشانیها و خزرها نیز از جمله قبایلی بودند که نیروی سواره نظام سبک ارتش ساسانیان را تامین میکردند. از سوی دیگر دیلمیها به واسطه تبحر در استفاده از شمشیر و خنجر جنگجویان قابلی در رزم نزدیک و نبرد تن به تن بودند و جنگجویان عرب نیز در جنگهای صحرایی از مهارت ویژهای برخوردار بودند.
نیروی پیاده ساسانیان (در پهلوی پیگان) از کمانداران و سربازان معمولی تشکیل میشد. کمان داران معمولاً از قابی به شکل مستطیل خمیده که با حصیر و چرم خام پوشانده شده بود به عنوان محافظ و زره استفاده میکردند و هنگامی که دشمن نزدیک میشد با صدور فرمان جلو رفته و تیرها را از چله رها کرده و دشمن را زیر باران تیر گرفتار میکردند. سربازان پیاده معمولی از طبقه دهقانان بودند که به ازای حضور در میدانهای جنگ هیچ دستمزدی دریافت نمیکردند. از آنها بیشتر به عنوان لایههایی استفاده میشد که دشمن باید از آنها عبور میکرد تا به جنگجویان اصلی برسد. همچنین هنگام حمله به دژها از این سربازها برای بالا رفتن از دیوار دژ و یا نقب زدن و یا مراقبت از گاریهای مخصوص حمل تجهیزات نظامی استفاده میشد. اسلحه آنها تنها یک نیزه و یک سپر بود.[/rtl]