امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زبان قاتل مادر

#1
یک کسی را می خواستند اعدام کنند، که از دزدهای بنام بود.



گفتند: درخواستی نداری؟



گفت: چرا ؛ دوست دارم مادرم بیاید با مادرم صحبتی بکنم.

گفتند: خوب اشکالی ندارد، مادر بیاید.



مادر آمد. گفت: پسرم چه می خواهی؟

گفت: مادر دوست دارم زبانت را دربیاوری بگذاری در دهان من؛ من همین آرزو را دارم.



مادر هم گفت: باشه. زبان را درآورد. این فرزند شروع کرد گاز گرفتن زبان مادر.



آمدند او را گرفتند و گفتند: ای دیوانه چکار می کنی؟



گفت: این مادر باعث شد امروز من کنار چوبه‌دار بیایم.



بچه که بودم یک عدد تخم مرغ دزدیدم آوردم خانه. مامانم گفت: بارک الله.



اگر آن بارک الله را مادر نمی‌گفت و یک سیلی در دهانم می زد امروز من اینجا کشیده نمی‌شدم.



آن تخم مرغی که آن روز دزدیدم، امروز شتر مرغ دزد شدم. ?

ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ
 سپاس شده توسط 1987rania
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
  مقاله‌ ای درباره‌ی نحوه استفاده زبان بدن در شخصیت‌پردازی و رمان‌نویسی!
  داستانی بہ نقل مادر شھید والامقام ، شھید ابراھیم ھمت
  رمان کابوس های یک قاتل
Heart دعوای دو مادر#_#
  حق مادر
  داستان كوتاه به زبان مازندراني / ابراهيم باقري حميدآبادي
Photo باشگاه کتاب‌خوانی موسسه زبان سفیر گفتمان با حضور خانم لیلی گلستان
Star داستان آموزنده و زیبای دعای مادر
  احترام به مادر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان