امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان جنایی:مقتول از قتل فرار کرد. دارای سه صفحه.

#1
روز 3 اوریل کاراگاه جکسون در اتاقش مشغول کشیدن سیگار بود.
که ناگهان دستیار ایشان اقای جیمز مکبراند وارد اتاق شد و گفت:اقای جکسون قتلی در کاخ ولنتاین رخ داده.
گاراه جکسون به همراه دستیار و باز رس اقای میکل به سمت کاخ رفتند.
عصر روز 3 اوریل.
6:30
کاراگاه وارد کاخ شد.
خدمتکار:سلام شما باید کاراگاه جکسون باشید. بفرمایید.
کاراگاه:سلام روز بخیر بله خودم هستم اقای بورمارس تشیف دارند؟
خدمتکار:بله بله اینجا هستند.چیزی میل دارید؟
کاراگاه:نه مرسی میشه اقای بورمارس بگین که اگه جلسه ای ندارند باهاشون صحبت کنم؟
خدمتکار:بله ایشون جلسه ای ندارند بفرمایید.
کاراگاه وارد اتاق اقای بورمارس میشه.
بورمارس:سلام اقای جکسون منتظرتون بودم.
کاراگاه:سلام از دیدار با شما خوشبختم.
شب 3 اوریل.
8:13
بورمارس:درست نزدیک سحر بود که صدای تق و توق و صدای شکستن شیشه شنیدم. وارد اتاق که شدم خانم ماری که نوه ام بود افتاده بود روی زمین و خون روی لباسش جریان داشت.من خیلی ناراحت شدم.
کاراگاه:میشه بگین اثری از قاتل یا سر نخی پیدا کردین؟
بورمارس:اصلا من غرق ماری شده بودم ولی یادمه که صحنه ی قتل خیلی اشفته نبود.
کاراگاه:خب فردا بازم میام اقای بورمارس.نمیتونم در زمان شام مزاحمتون باشم. در ضمن دهر تحدیدی رو شنیدین با دفتر من تماس بگیرین.
بورمارس:بله حتما راستی فردا نوه های دیگم میخوان بیان شما هم میاین؟
کاراگاه:متاسفم اقای بورمارس شاید پس فردا بیام.
بورمارس: یه کمی از اومدن نوه هام دلهره دارم. برای این که چجوری بهشون بگم که خواهرشون مرده.
کاراگاه:نگران نباشید. خداحافظ موسیو.
صبح 4 اوریل.
8:15
کاراگاه مشغول فکر کردن درباره ی رفتار اقای بورمارس بود. که ناگهان دستیار ایشون وارد شد.
جیمز:اقای جکسون اتفاق بدی در کاخ اقای بورمارس افتاده.
نزدیک ظهر 4 اوریل.
10:45
وارد کاخ شدند.
و اقای بورمارس در تخت خود به قتل رسیده بود.
ادامه ی این داستان جنایی بعد نظر دادن شما.
اتفاق های عجیب دیگری در این داستان مانده.
نظر یادذتون نره.
ایا ادامه بدم؟
Everything is Temporary(:
پاسخ
آگهی
#2
به نظرمن میتونه رمان جالبی باشه
خودت مینویسی؟
Telegh_26Telegh_53
==================

زندگیـ سختـ استـ اما منـ از آنـ سختـ ترمـ …

===================
پاسخ
 سپاس شده توسط SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ ، @ساحل@


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان