اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آثار چارلز بوکوفسکی

#1
چارلز بوکوفسکی در طول زندگی خود بیشتر از آنکه رمان نوشته باشد شعر سروده است. مجله‌ی تایمز به چارلز بوکوفسکی لقب «ملک الشعرای فرودستان آمریکا» داده است. ژان پل سارتر و ژان ژنه هم به او لقب بزرگ‌ترین شاعر آمریکا را داده‌اند.

نوشته‌های بوکوفسکی به شدت تحت تأثیر فضای لس آنجلس، شهری که در آن زندگی می‌کرد قرار گرفت. او اغلب به عنوان نویسندهٔ تأثیرگذارِ معاصر نام برده می‌شود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفته‌است. بوکوفسکی، هزاران شعر، صدها داستان کوتاه، و ۶ رمان، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رسانده‌است.



¤ قسمتهایی از متن کتاب هزارپیشه:

من کسی بودم که در انزوا شکوفا می‌شد، بدون آن شبیه کس دیگری بودم که بی‌آب و غذا مانده. هر روزی که تنها نبودم ضعیفم می‌شدم. به تنهایی‌ام افتخار نمی‌کردم؛ اما بهش وابسته بودم. تاریکی اتاق برای من مثل نور خورشید بود. کمی نوشیدم.

روزی هشت ساعت از وقتت را تحویل رئیس می‌دادی، و همیشه او باز بیشتر می‌خواست. برای مثال هم شده، هیچ وقت بعد از شش ساعت کار نمی‌فرستادت خانه. چون آن وقت ممکن بود فرصت فکر کردن داشته باشی.
.
.
.
¤قسمتهایی از متن کتاب عامه پسند:

همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد

من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک‌جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را
.
.
.
¤ قسمتهایی از متن کتاب هالیوود:

اعتقاد دارم اونایی که زیاد فکر نمی کنن جوون تر می مونن.

بهترین بخش وجود نویسنده روی کاغذ است. بقیه اش معمولا مفت نمی ارزد
.
.
.
¤ قسمتهایی از متن کتاب ساندویچ ژامبون:

نمی شد به آدم ها اعتماد کرد. هر طور حساب می کردی باز آدم ها ارزش اعتماد کردن نداشتند


در کتابخانه راه می رفتم و کتاب ها را نگاه می کردم. یکی یکی از قفسه در می آوردم. همه شان احمقانه و بی روح بودند. صفحه ها پر از کلمات بودند ولی چیزی برای گفتن وجود نداشت. اگر هم حرفی داشتند، آنقدر کش می دادند که وقتی به آن حرف می رسیدی دیگر حسابی از حوصله افتاده بودی
.
.
.
¤ قسمتهایی از متن کتاب آدمکشها:

- آقای چیناسکی؟
+بله؟
-من داستان تون رو خوندم. اون قدر به هیجان اومدم که خواب به چشمم نیومد. شما قطعا بزرگ ترین نابغه ی این دهه اید!
+فقط این دهه؟
-خب، شاید این قرن.
+حالا بهتر شد.

فقط از انگل بودن خسته شده م، تا مغز استخوانم خسته م
.
.
.
¤ قسمتهایی از متن کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند:

شاید ما زیادی فکر می‌کنیم. به نظر من بیشتر احساس کن و کمتر فکر کن.

همین‌طور که مشغول قدم زدن بودم این بچه را دیدم که به سمتم می‌دود. می‌دانستم چه می‌شود. راهم را بست.
«ببخشید، شما چارلز بوکوفسکی هستید؟»
گفتم: نه، من چارلز داروین هستم و از کنارش گذشتم.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
=/
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
/=

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس -_-
پاسخ
 سپاس شده توسط سهَ‌ند ، itinamk
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
آثار چارلز بوکوفسکی - shghyegh - 11-07-2021، 18:01


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان