امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان من :پیشگو

#41
کلی چیز.مثلا که من خوندم وقتی خون اشامی یه ادمو گاز میگیره اون قبل از تبدیل شدن به خون اشام حق انتخاب داره...یا مرگ یا تبدیل شدن به خون اشام...این درسته؟
علاعم تبدیل شدن به خون اشام به طورکامل چیه؟
اگه ادم انتخاب کنه که بمیره سریع میمیره یا مثل یه مریضی طول میکشه؟
پاسخ
آگهی
#42
. . .
همیشه با خودم فکر میکنم برای سکوت هم معنی مثبت هست هم معنی منفی!

یه بار می گیم سکوت علامت رضاست ..

یه بارم میگیم جواب ابلهان خاموشی است ..
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ Sky Princess♥
#43
میدونه؟اوکی
پاسخ
#44
. . .
همیشه با خودم فکر میکنم برای سکوت هم معنی مثبت هست هم معنی منفی!

یه بار می گیم سکوت علامت رضاست ..

یه بارم میگیم جواب ابلهان خاموشی است ..
پاسخ
#45
بابا من خودم خون آشامم منبع اصلی منمSleepy
زندگــی ...
به من آموخــــت...
همیشه منتظر حمله ی ....
احتمالیه کسی باشم ..........
که به او...
محبت فراوان کــــــــــردم............
:499:
پاسخ
#46
ااا؟پس بگو.....
پاسخ
آگهی
#47
. . .
همیشه با خودم فکر میکنم برای سکوت هم معنی مثبت هست هم معنی منفی!

یه بار می گیم سکوت علامت رضاست ..

یه بارم میگیم جواب ابلهان خاموشی است ..
پاسخ
#48
بابا من خودم خون اشام اصیلم میخوام از زبون بقیه بشنوم دعوا ممنوعBig Grin
پاسخ
#49
ماشین کنار جاده ایستاد. زوج جوان از ماشین پیاده شدند و نگاهی به جنگل انداختند. درختهای جنگل به شکل مرموزی داشتند تکان می خوردند، گویا داشتند به زوج جوان اخطار می دادند که نزدیکتر نروند. زن که به نظر کمی ترسیده بود، به شوهرش گفت: بیا بریم یه جای دیگه، اینجا ترسناکه! مرد گفت: ترس؟ ترس اسم وسط منه! زن با خودش واگویه کرد: ایرانیا که اسم وسط ندارن! اون مال فیلمای ترسناک خارجیه! ناگهان صدای مرد که داشت وارد جنگل می شد رشته افکارش را پاره کرد: حکیمه بیا دیگه، من رفتما! زن در حالی که رشته افکارش را گره می رد با التماس گفت: بمونی! بمونعلی جان! نمیشه نریم اون تو؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد: نه! نمیشه! بیا دیگه.

چند ساعت بعععددددددد(با لحن ترسناک بخوانید!)

حکیمه با وحشت به بمونعلی نگاه کرد و گفت: یعنی چی؟ مطمئنی اشتباه اومدیم؟ ماشینه همینجا بود که؟ بمونعلی پاسخ داد: آره بابا! مسیرمون تا اینجاش ظاهرا درست بود، ولی می بینی که ماشینی در کار نیست. باید برگردیم از یه راه دیگه بریم. زوج جوان برگشتند و در حالی که با وحشت به اطراف نگاه می کردند به داخل جنگل رفتند، و ناگهان هیولا را دیدند! هیولا خیلی وحستناک بود! 14 شاخ روی سرش داشت و 4 چشم و 3 دماع داشت. با قهقهه ای مهیب گفت: اسیبو نالن بالا قلابتی بیال مانلمب سیباتولی! بمونی با ترس گفت: می بخشید، داستان ایرانیه، اگه میشه فارسی حرف بزنید. هیولا با شرمندگی صدایش را صاف کرد و دوباره قهقهه زد و گفت: خیال کرده بودید می توانید از این جنگل به این راحتی خارج شوید؟! بمونی تازه متوجه شرایط خطرناک موجود شد! کمی فکر کرد و ناگهان بیاد آر پی جی هفتی افتاد که همیشه برای احتیاط در کیف پولش مخفی می کرد! آر پی جی را در یک لحظه از کیفش در آورد و با دقت تمام نشانه گیری کرد و فریاد زد بگیر اس هو... نه چیزه یعنی پلید کثیف! موشک با سرعت به سمت هیولا پرواز کرد.... و از کنار سر او عبور کرد و به یکی از درختها برخورد کرد. هیولا با نگاهی پیروزمندانه به سمت زوج جوان آمد و آن دو را خورد!



پی نوشت: متاسفانه داستان به قدری وحشتناک و هیجانی بود که ما جوگیر شدبم، این هیجان و جو ما به بمونی عزیز هم سرایت کرد و ایشان دستپاچه شد و نتوانست خوب نشانه گیری کند و در نتیجه به لقاءالله پیوست، و ما امکان ادامه دادن داستان و درگیر کردن شما در دیگر ماجراهای جذاب و ترسناک این زوج جوان را پیدا نکردیم. اما از این داستان کوتاه چند نتیجه اخلاقی می گیریم. اول اینکه به جنگلی که درختهایش تکان های مرموز می خورند وارد نشویم. دوم: وقتی این قدر خلاقیتمان زیاد بود که در کیف پول کاراکتر اصلی داستان، آر پی جی 7 مخفی کردیم، حداقل چند گلوله اضافی هم کنارش جاسازی کنیم تا به چنین سرنوشت مخوفی دچار نشود! سوم : سعی کنیم به توصیه های همسر دلبندمان گوش فرا دهیم! چهارم : توصیه های ایمنی را جدی بگیریم! (البته اگر منصف باشید فیلمنامه ما از بسیاری از فیلمنامه های ترسناک هالیوودی با ارزش تر بود. نبود؟!)
همیشه با خودم فکر میکنم برای سکوت هم معنی مثبت هست هم معنی منفی!

یه بار می گیم سکوت علامت رضاست ..

یه بارم میگیم جواب ابلهان خاموشی است ..
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ Sky Princess♥ ، ...Altair...
#50
Big Grinخوبه مرسیBig Grin
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان