30-03-2014، 16:19
(آخرین ویرایش در این ارسال: 30-03-2014، 17:00، توسط آیناز با اسانس لبخند.)
چه کاغذ ها که سپیدی دلشان...
از نام تو سیاه شد...
از دلتنگی هایم...
از احساسم...
هزاران هزار...
صفحه سفید کاغذ...
سیاه شدند...
کاغذها عاشق شدند...
ولی تو...!
******
سخت است
وقتی از شدت بغض
گلو درد بگیری و همه بگویند
لباس گرم بپوش
*******
می گویند:
باران که ببارد بوی خاک بلند می شود
پس چرا اینجا بارن که می اید
عطر خاطرات می پیچد
******
این روز ها
یکرنگ که باشی چشمشان را میزنی
خسته می شوند از رنگ تکرایت
دوره ی رنگین کمان هاست
*******
در رفاقت مراقب ادم های تازه به دوران رسیده باش
هرگز به دیواری که تازه رنگ شده تکیه نکن
از نام تو سیاه شد...
از دلتنگی هایم...
از احساسم...
هزاران هزار...
صفحه سفید کاغذ...
سیاه شدند...
کاغذها عاشق شدند...
ولی تو...!
******
سخت است
وقتی از شدت بغض
گلو درد بگیری و همه بگویند
لباس گرم بپوش
*******
می گویند:
باران که ببارد بوی خاک بلند می شود
پس چرا اینجا بارن که می اید
عطر خاطرات می پیچد
******
این روز ها
یکرنگ که باشی چشمشان را میزنی
خسته می شوند از رنگ تکرایت
دوره ی رنگین کمان هاست
*******
در رفاقت مراقب ادم های تازه به دوران رسیده باش
هرگز به دیواری که تازه رنگ شده تکیه نکن