03-09-2020، 10:10
اولین بار ای است که متصور میشم چون ایشان هم من را متصور شدندنی زشت است اگر من متصورشان نشندندی.
اسمشان که من را یاد سریال فاخر قهوه ی تلخ میندازندی . تا حدودی هم حرف زدنش مانند دامبول السلطنه میباشندی. در تصویر پروفایلشان هم در حال نوشیدن قهوه ای تلخ یا شاید چایی ای شیرین میباشندی. از آن عکس هایی که شاخ های فیلسوف در مجتمع ارتباطی اینستاگرام به اشتراک گذاشتندی و با یک کپشن فلسفوی و هشتگ #آرامش_ذهن ، فلان جای ملت را زخم کردندی که آره ما اهل علم و فهم و فرهنگ هستیم و شما دُگم و سنتی و عقب افتاده.
چیزی که واضح است این است که آرزوهای بزرگ (برخلاف من) دارد و حداقل تلاش میکند به آنها برسد. نمیدانم که به مسیر بیشتر اهمیت میدهد یا مقصد؟
امیدوارم در وهله ی اول مقصدش را به خوبی انتخاب کرده باشد. از این شاخه به آن شاخه پریدن مخصوصا در این برهه ی تاریخی و این محیط جغرافیایی خیلی وقت ها مسیر را میکُشد و مقصد را دست نیافتنی میکند.
وقتی همسنش بودم خیلی از مسائل و مشکلات برایم مبهم ، خاکستری و مه آلود بود. شاید هم زندگی همانقدر خاکستری باشد ولی زمان و تجربه کردن چیزهای جدید باعث پیدا شدن خیل عظیمی از سفیدی و سیاهی ها در زندگی آدم میشود. متاسفانه یکی از بَدی های مملکت نازنین ما این است که در سنینی که تازه متوجه پیچیدگی های مقاصد و فراز و نشیب های مسیر های مختلف میشویم ، از ما میخواهد که بهترین مقصد و راحت ترین راه برای رسیدن به آن را انتخاب کنیم.
پیشنهادی که من به او دارم این است که شاید بد نباشد که در کنار کتاب هایی که مطالعه میکند تعدادی سریال هم ببیند. تفاوت بسیار مهم سریال و کتاب است که تو چیزی را میبینی که کارگردان و نویسنده میخواهد ببینی. دیگر لازم نیست ساعت ها فکر کنی و قوه ی تخیل بکار بگیری و بین مولکول های صفحات تحلیل بری تا به نتیجه برسی.
بهرحال چنتا از سریال هایی که خودم از دیدنشان اخیراً لذت بردیم را ذکر میکنم:
I AM NOT OK WITH THIS یک فصل
THE END OF THE F*** WORLD. دو فصل
FEEL GOOD یک فصل
ANNE WITH AN E خودم هنوز فصل اولم چون یه مقدار طولانیه
LOVE VICTOR. یه فصل
اسمشان که من را یاد سریال فاخر قهوه ی تلخ میندازندی . تا حدودی هم حرف زدنش مانند دامبول السلطنه میباشندی. در تصویر پروفایلشان هم در حال نوشیدن قهوه ای تلخ یا شاید چایی ای شیرین میباشندی. از آن عکس هایی که شاخ های فیلسوف در مجتمع ارتباطی اینستاگرام به اشتراک گذاشتندی و با یک کپشن فلسفوی و هشتگ #آرامش_ذهن ، فلان جای ملت را زخم کردندی که آره ما اهل علم و فهم و فرهنگ هستیم و شما دُگم و سنتی و عقب افتاده.
چیزی که واضح است این است که آرزوهای بزرگ (برخلاف من) دارد و حداقل تلاش میکند به آنها برسد. نمیدانم که به مسیر بیشتر اهمیت میدهد یا مقصد؟
امیدوارم در وهله ی اول مقصدش را به خوبی انتخاب کرده باشد. از این شاخه به آن شاخه پریدن مخصوصا در این برهه ی تاریخی و این محیط جغرافیایی خیلی وقت ها مسیر را میکُشد و مقصد را دست نیافتنی میکند.
وقتی همسنش بودم خیلی از مسائل و مشکلات برایم مبهم ، خاکستری و مه آلود بود. شاید هم زندگی همانقدر خاکستری باشد ولی زمان و تجربه کردن چیزهای جدید باعث پیدا شدن خیل عظیمی از سفیدی و سیاهی ها در زندگی آدم میشود. متاسفانه یکی از بَدی های مملکت نازنین ما این است که در سنینی که تازه متوجه پیچیدگی های مقاصد و فراز و نشیب های مسیر های مختلف میشویم ، از ما میخواهد که بهترین مقصد و راحت ترین راه برای رسیدن به آن را انتخاب کنیم.
پیشنهادی که من به او دارم این است که شاید بد نباشد که در کنار کتاب هایی که مطالعه میکند تعدادی سریال هم ببیند. تفاوت بسیار مهم سریال و کتاب است که تو چیزی را میبینی که کارگردان و نویسنده میخواهد ببینی. دیگر لازم نیست ساعت ها فکر کنی و قوه ی تخیل بکار بگیری و بین مولکول های صفحات تحلیل بری تا به نتیجه برسی.
بهرحال چنتا از سریال هایی که خودم از دیدنشان اخیراً لذت بردیم را ذکر میکنم:
I AM NOT OK WITH THIS یک فصل
THE END OF THE F*** WORLD. دو فصل
FEEL GOOD یک فصل
ANNE WITH AN E خودم هنوز فصل اولم چون یه مقدار طولانیه
LOVE VICTOR. یه فصل