04-04-2021، 17:54
خاب
خونه ما نبش کوچه س و اون کوچه بغل خونه یه کوچه ۶ متریه و کلا یه خونه فقط تو کوچه س و بعدش همش باغه . صاحب اون خونه یه دختر بچهِ ۶ ۷ ساله داره؛
یه شب دقیقا یادم نمیاد کی بود
ولی یادم میاد هوا سرد بود
فکر کنم اواسط پاییز بود
ساعت حدودا ۱۱ نیمِ شب بود منو مامانم بیرون بودیم و تازه رسیدیم خونه مامانم خواست ماشینو تو پارکینگ پارک کنه و منم پیاده شدم
برای خودم یکم داشتم قدم میزدم که یه چیزی توجه منو تو اون کوچه جلب کرد
جلوی اون خونهِ داخل کوچه یه بچه بود با یه بارونی قرمز
من اول فکر کردم بچه همسایمونه
خواستم برم سمتش
ولی کوچه خیلی تاریک بود
بعد جلوی خونه یه لامپ بود لامپه همش چشمک میزد که باعث میشد خوب نتونم اون بچه رو ببینم
خلاصه اون بچهِ که شک دارم یه بچه بود فقط به خونه نگاه میکرد
و منم بیخیال شدم و رفتم داخل خونهِ خودمون ولی بازم یه ترسی ته دلم بود
و دیگه هیچ وقت موقع شب اون کوچه رو نگاه نکردم و نمیکنم
*اگه کسی که داره این داستانو میخونه امکان داره بگه شاید همون بچه همسایه بود ، خاب از نظر من که اون بچه همسایه نبود اولا:چون یه بچهِ ۶ ۷ ساله ساعت ۱۱ نیم شب تنها چیکار میکرد؟! دوما:اون بارونی رو من هیچ وقت تن اون بچه ندیدم
*چند وقت پیش یه مطلبی داشتم میخوندم که میگفت وقتی ارواح به وسایل الکتریکی نزدیک میشن وسایل مشکل پیدا میکنن*چشمک زدن لامپ جلوی در (حالا راست یا دروغشو نمی دونم
*اصلا همه اینا شاید بخشی از توهمم باشه
نمی دونم
ولی چیزی که اون شب دیدم،مطمئنا اون بچه همسایمون نبود!
خونه ما نبش کوچه س و اون کوچه بغل خونه یه کوچه ۶ متریه و کلا یه خونه فقط تو کوچه س و بعدش همش باغه . صاحب اون خونه یه دختر بچهِ ۶ ۷ ساله داره؛
یه شب دقیقا یادم نمیاد کی بود
ولی یادم میاد هوا سرد بود
فکر کنم اواسط پاییز بود
ساعت حدودا ۱۱ نیمِ شب بود منو مامانم بیرون بودیم و تازه رسیدیم خونه مامانم خواست ماشینو تو پارکینگ پارک کنه و منم پیاده شدم
برای خودم یکم داشتم قدم میزدم که یه چیزی توجه منو تو اون کوچه جلب کرد
جلوی اون خونهِ داخل کوچه یه بچه بود با یه بارونی قرمز
من اول فکر کردم بچه همسایمونه
خواستم برم سمتش
ولی کوچه خیلی تاریک بود
بعد جلوی خونه یه لامپ بود لامپه همش چشمک میزد که باعث میشد خوب نتونم اون بچه رو ببینم
خلاصه اون بچهِ که شک دارم یه بچه بود فقط به خونه نگاه میکرد
و منم بیخیال شدم و رفتم داخل خونهِ خودمون ولی بازم یه ترسی ته دلم بود
و دیگه هیچ وقت موقع شب اون کوچه رو نگاه نکردم و نمیکنم
*اگه کسی که داره این داستانو میخونه امکان داره بگه شاید همون بچه همسایه بود ، خاب از نظر من که اون بچه همسایه نبود اولا:چون یه بچهِ ۶ ۷ ساله ساعت ۱۱ نیم شب تنها چیکار میکرد؟! دوما:اون بارونی رو من هیچ وقت تن اون بچه ندیدم
*چند وقت پیش یه مطلبی داشتم میخوندم که میگفت وقتی ارواح به وسایل الکتریکی نزدیک میشن وسایل مشکل پیدا میکنن*چشمک زدن لامپ جلوی در (حالا راست یا دروغشو نمی دونم
*اصلا همه اینا شاید بخشی از توهمم باشه
نمی دونم
ولی چیزی که اون شب دیدم،مطمئنا اون بچه همسایمون نبود!