14-04-2013، 14:29
هیون:بدون اینکه بپرسه رابطه ات با این پسر چیه شروع میکنه به کتک زدن اون پسره دست شما رو میگیره میبره خونه اینقدر دستتون رو محکم فشار میده که دستتون قرمز میشه توی خونه جنجالی به پا میکنه که هیچکی نمیتونه آرومش کنه هرموقع هم میخوایید حرف بزنید یه سیلی مهمون گوشتون میشه تا بالاخره یه فرصت پیدا کنید تا براش توضیح بدید .
جونگی:میاد طرف شما و اون آقا پسر میگه چرا با من اینکارو کردی ؟مگه برات چی کم گذاشته بودم ؟من آدمی نیستم که راحت دلم بشکنه راحت خنده مو از دست بدم اما با اینکار تو مننه تنها تو رو از دست دادم بلکه همه چیزمو از دست دادم میذاره و میره و هرموقع بهش زنگ میزنید گوشی رو روتون قطع میکنه تا بالاخره اون آقا پسره میره بهش توضیح میده که هیچی بین شما نبوده تا بالاخره جونگی باهاتون آشتی میکنه
یونگی :میاد جلو چند تا از اون متلک بداش به پسره میندازه میبره تون خونه در خونه رو روتون قفل میکنه و میگه تو فقط مال منی نمیذارم مال کس دیگه ای باشی و شما رو تو خونه زندانی میکنه
کیو :اول میاد جلوچپ چپ نگاه میکنه و بعد میگه خوش میگذره ؟پسره همیکنه بیاد بگه سلام یه دونه مشت میخوره تو دهنش کیو ورتون میداره میبره خونه و ازتون دلیل قانع کننده میخواد که یا نگیره شما رو نکشه یا خودشو وقتی هم که قضیه رو میفهمه فقط نصیحتتون میکنه و میگه قبل از اینکه اینطوری بشه به من بگو
هیونگ:همون اول کاری میزنه زیر گریه گریه گریه و شما هم وسط گریه هاش براش توضیح میدید تا بالاخره قانع میشه و اون دهنشو میبنده
جونگی:میاد طرف شما و اون آقا پسر میگه چرا با من اینکارو کردی ؟مگه برات چی کم گذاشته بودم ؟من آدمی نیستم که راحت دلم بشکنه راحت خنده مو از دست بدم اما با اینکار تو مننه تنها تو رو از دست دادم بلکه همه چیزمو از دست دادم میذاره و میره و هرموقع بهش زنگ میزنید گوشی رو روتون قطع میکنه تا بالاخره اون آقا پسره میره بهش توضیح میده که هیچی بین شما نبوده تا بالاخره جونگی باهاتون آشتی میکنه
یونگی :میاد جلو چند تا از اون متلک بداش به پسره میندازه میبره تون خونه در خونه رو روتون قفل میکنه و میگه تو فقط مال منی نمیذارم مال کس دیگه ای باشی و شما رو تو خونه زندانی میکنه
کیو :اول میاد جلوچپ چپ نگاه میکنه و بعد میگه خوش میگذره ؟پسره همیکنه بیاد بگه سلام یه دونه مشت میخوره تو دهنش کیو ورتون میداره میبره خونه و ازتون دلیل قانع کننده میخواد که یا نگیره شما رو نکشه یا خودشو وقتی هم که قضیه رو میفهمه فقط نصیحتتون میکنه و میگه قبل از اینکه اینطوری بشه به من بگو
هیونگ:همون اول کاری میزنه زیر گریه گریه گریه و شما هم وسط گریه هاش براش توضیح میدید تا بالاخره قانع میشه و اون دهنشو میبنده