20-08-2017، 10:53
رفته بودم خونه مادر بزرگم ک ازون قدیمیاست یهو دیدم پسر داییم ی گوشه واستاده و بعد انگاری میخواد فرار کنه هی تقلا میکرد هیچکی هم خونمون نبود تا منو دید یهو جیغ زد کمک کمک اقا شبم بود منم جیغ میزدم میگفتم داری چیکار میکنی گفتم ی جن من گرفته اغا همون موقع ی دوتا نور قرمز اومدن جلوم منو یگی پریدم هوا و جیغ میزدم و از یکی شنیده بودم ک اگر بگی بسم الله ولت میکنه منم فقط جییییییییغ و صلوات و بسم الله یااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خداااااااااااااا
باور کنین واقعی بود یا ابلفرض
باور کنین واقعی بود یا ابلفرض