04-04-2021، 18:47
ماه محرم..
شب با دوستم رفتیم هیات..
بعد داشتیم میرفتیم...یه مدرسه بود...یه دفعه برقاش روشن شد..
بعد یه عده داشتن تو مدرسه سینه میزدن...
رفتیم جلوتر برگشایم نگاه کردیم..دیدیم برقا خاموشه و کسی تو مدرسه نبود..درشم قفل بود
+
رفتیم دم خونه یکی از بچه ها...بعد درشون قفل بود..
دیگه برگشتیم هیات که بابای اون دوست گرامی رو دیدیم..
بش گفتم فلانی کجاست؟
گفت که همینجا داشت سینه میزد پیداش کن .-.
رفتیم پیداش نشد..
بعد دوباره رفتیم خونشون...در هتو قفل بود..یه دفعه برق حموم.اشپزخونه و اتاق خواب روشن شد..شیرای اب همش باز شد .-.
بعد دوستم داد زد از ترس چون یه چیز سفید از پشت پنجره داشت تلو تلو میرفت -_--
شب با دوستم رفتیم هیات..
بعد داشتیم میرفتیم...یه مدرسه بود...یه دفعه برقاش روشن شد..
بعد یه عده داشتن تو مدرسه سینه میزدن...
رفتیم جلوتر برگشایم نگاه کردیم..دیدیم برقا خاموشه و کسی تو مدرسه نبود..درشم قفل بود
+
رفتیم دم خونه یکی از بچه ها...بعد درشون قفل بود..
دیگه برگشتیم هیات که بابای اون دوست گرامی رو دیدیم..
بش گفتم فلانی کجاست؟
گفت که همینجا داشت سینه میزد پیداش کن .-.
رفتیم پیداش نشد..
بعد دوباره رفتیم خونشون...در هتو قفل بود..یه دفعه برق حموم.اشپزخونه و اتاق خواب روشن شد..شیرای اب همش باز شد .-.
بعد دوستم داد زد از ترس چون یه چیز سفید از پشت پنجره داشت تلو تلو میرفت -_--