04-10-2012، 12:13
چیزی یادم نیست
|
بیاین تو ویه خاطره کوتاه از خودتون بنویسین... |
||||||||||||||||||||
04-10-2012، 12:13
چیزی یادم نیست
04-10-2012، 12:25
یه روز که خیلی کوچیک بودم با خونهاده رفتیم باغ وحش.یه فیل دیدم و به بابام گیردادم منو سوار فیل کنه...چشمتون روز بد نبیه...بابام منو گذاشت رو حرطوم آقا فیله...فیله هم هی خرطومشو تکون میداد.منم ترسیدم و یه چیغ بلندد کشیدم.این فیله هم ترسید و خودش رو خیس کرد.
22-12-2012، 22:33
هيچوقت يادم نميره با مامانم و خالم تو محرم دنبال يه دسته راه افتاديم پنج تا پسر احمقم جلو مامانم و خالم دست از سرم برنميداشتن ابرومو بردن هي پيس پيس ميكردن اخر سرم من رفتم پشت مامانم و خالم راه رفتم اونام انقدر پررو بودن كه چون كوله پشتي پشتم بود يكيشون اومد شماره هارو انداخت تو كيفم و هر سه تاشون باهم فرار كردن.......(واقعا كه پسرا نميتونن در برابر يه دختر قرتي و خوشگل خودشونو كنترل كنن حيا ندارن كه بي ادبا)
22-12-2012، 22:39
تو اولین ملاقاتم با دوست دخترم رفتم دم کلاس زبانش وقتی تعطیل شد بردمش رسوندمش دم خونشون یه پلیس هم مارو تعقیب می کری بعد دوست دخترم رو صداکرد یه سری سوال ازش پرسید وبعد ما راه افتادیم دیگه ازش نپرسیدم چی گفت اما فهمیدم رو دخترا هم می شه حساب کرد.
24-12-2012، 10:10
یه روز کلاس3 راهنمایی بودیم............................... رفتیم جلو مدرسه ی دخترا ................................
27-02-2013، 18:59
خاطره هاتون جاداره که یه تیکه حسابی بچسبه بهشون ولی حالا چون شمایین ایندفعه رو میبخشم
11-03-2013، 22:30
محرم بود رفته بودیم یه جایی که اسمشو یادم نیست(همون جایی که شربت میدن)با دوستم داشتیم هرهر میخندیدیم!آقا شربترو گرفتیم و سر کشیدیم.مگه پایین میرفت؟!دیگه همین طوری صدای قیوقیوقیو در میومد(به خاطر خنده این طوری شده بود)حالا همه ی ملت داشتن مارو نگاه میکردن آخر سر یه جایی رفتم همشو تف کردم.انگاری ری استارت شده بودم:cool:
12-03-2013، 17:23
e bar ba pesar amoham dashtim fotbal bazi mikardim man nashi bodam be jaie top paie pesar amohamo shot mikardam azashon mazerat khahi kardam vali chan bar in etefag oftad ke goftan age bis
12-03-2013، 17:46
یادش بخیر بچه بودم 3 ساله داشتم خواب می دیدم که توی مهمونی ی خیلی مجلسی دارم یه کاری می کنم . بعد یک هو تو خواب شلواره خیسم رو دیدم یکم سعی کردم یک دفعه احساس را حتی کردم . بلند شدم دیدم ریدم تو زندگی !! ببخشید یکم بی ادبی بود ولی واقعی ببخید دیگه می گم ببخشششششششششششششششششید
12-03-2013، 18:32
ازچی بگم برات...
| ||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|