امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیاین تو ویه خاطره کوتاه از خودتون بنویسین...

#11
چیزی یادم نیست
گوله برفا میرقصن
حاال منو نپرسین
چیزی منو گرم نمیکنه نه شومینه نه کرسی
حال من خوب نمیشه نه باالکل نه قرصی
هی شل کن سفت کن بینمون این طوریشو نخواستیم
ماکه دیگه دادیم رفت تورو حالا هی بحث بکن
گیج رو الکل شیکونیم هر پل و

پاسخ
آگهی
#12
یه روز که خیلی کوچیک بودم با خونهاده رفتیم باغ وحش.یه فیل دیدم و به بابام گیردادم منو سوار فیل کنه...چشمتون روز بد نبیه...بابام منو گذاشت رو حرطوم آقا فیله...فیله هم هی خرطومشو تکون میداد.منم ترسیدم و یه چیغ بلندد کشیدم.این فیله هم ترسید و خودش رو خیس کرد.Big GrinConfusedTongue
این روز ها در خودم به دنبال یک کلید راست میگردم تا از خودم یک copy بگیرم و در کنار خودم past کنم. ...شاید از ای تنهایی خلاص شوم...crying
راستی...به وبلاگم سر بزنید.خوش حال میشم...sheregheysar.blogfa.com


پاسخ
 سپاس شده توسط علی جوکر ، parmida.a ، D-:
#13
هيچوقت يادم نميره با مامانم و خالم تو محرم دنبال يه دسته راه افتاديم پنج تا پسر احمقم جلو مامانم و خالم دست از سرم برنميداشتن ابرومو بردن هي پيس پيس ميكردن اخر سرم من رفتم پشت مامانم و خالم راه رفتم اونام انقدر پررو بودن كه چون كوله پشتي پشتم بود يكيشون اومد شماره هارو انداخت تو كيفم و هر سه تاشون باهم فرار كردن.......(واقعا كه پسرا نميتونن در برابر يه دختر قرتي و خوشگل خودشونو كنترل كنن حيا ندارن كه بي ادبا)
پاسخ
 سپاس شده توسط علی جوکر ، T A R A
#14
تو اولین ملاقاتم با دوست دخترم رفتم دم کلاس زبانش وقتی تعطیل شد بردمش رسوندمش دم خونشون یه پلیس هم مارو تعقیب می کری بعد دوست دخترم رو صداکرد یه سری سوال ازش پرسید وبعد ما راه افتادیم دیگه ازش نپرسیدم چی گفت اما فهمیدم رو دخترا هم می شه حساب کرد.
sinister
پاسخ
 سپاس شده توسط *devil black* ، علی جوکر ، parmida.a ، @hasti@ ، T A R A
#15
یه روز کلاس3 راهنمایی بودیم............................... رفتیم جلو مدرسه ی دخترا ................................
بیاین تو ویه خاطره کوتاه از خودتون بنویسین... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط arman jj ، علی جوکر ، parmida.a ، @hasti@ ، T A R A
#16
خاطره هاتون جاداره که یه تیکه حسابی بچسبه بهشون ولی حالا چون شمایین ایندفعه رو میبخشمBig GrinWink
بیاین تو ویه خاطره کوتاه از خودتون بنویسین... 2
پاسخ
#17
محرم بود رفته بودیم یه جایی که اسمشو یادم نیست(همون جایی که شربت میدن)با دوستم داشتیم هرهر میخندیدیم!آقا شربترو گرفتیم و سر کشیدیم.مگه پایین میرفت؟!دیگه همین طوری صدای قیوقیوقیو در میومد(به خاطر خنده این طوری شده بود)حالا همه ی ملت داشتن مارو نگاه میکردن آخر سر یه جایی رفتم همشو تف کردم.انگاری ری استارت شده بودم:cool:
رفیق فابریک roxi

هميشه حرفي رو بزن که بتوني بنويسيش

چيزي رو بنويس که بتوني پاش امضا کني

چيزي رو امضا کن که بتوني پاش بايستي ناپلئون


پاسخ
#18
e bar ba pesar amoham dashtim fotbal bazi mikardim man nashi bodam be jaie top paie pesar amohamo shot mikardam azashon mazerat khahi kardam vali chan bar in etefag oftad ke goftan age bis
پاسخ
#19
یادش بخیر بچه بودم 3 ساله داشتم خواب می دیدم که توی مهمونی ی خیلی مجلسی دارم یه کاری می کنم . بعد یک هو تو خواب شلواره خیسم رو دیدم یکم سعی کردم یک دفعه احساس را حتی کردم . بلند شدم دیدم ریدم تو زندگی !! ConfusedConfused ببخشید یکم بی ادبی بود ولی واقعی ConfusedConfused ببخید دیگه AngryAngry می گم ببخشششششششششششششششششید AngryAngryAngryAngry
بیاین تو ویه خاطره کوتاه از خودتون بنویسین... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط parmida.a ، @hasti@
#20
ازچی بگم برات...
پاسخ
 سپاس شده توسط parmida.a


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بیاین سوسک هارو از شهرمون بیرون کنیم.
  ✹ ✺ ✻ ✼ ❄دی ماهیا بیاین تو ❆ ❇ ❈❆ ❇ ❈❆ ❇ ❈
  با کدوم کارتون دوران کودکیتون خاطره دارید؟
  روشهای تقلب 1 ... بیاین بخونین شاید بدردتون خورد
  خاطره ی ساخت سازه
  پسرا بیاین ماشین های پر سرعت ولوکس
  با عقل ها ، عکس حل کن ها ...حالا همه بیاین بحلین ،امیدوارم خوب باشه
  اگر میخواید یه پسر/دختر رو عاشق خودتون بکنید بخونید(راه حل)
  جوک خنده دار جدید(بیاین بخونید)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان