چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است
جای گلایه نیست ! کــه این رسم دلبری است
هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنهـــا گنـــاه آینـــه هـــا زود باوری است
مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است
سهـــم برابر همگان ، نابرابری است
دشنام یا دعای تو در حق من یکی است
ای آفتاب هرچـــه کنـی ذره پروری است
ساحــل جــواب سرزنش مـــوج را نداد
گاهی فقط سکوت جواب سبکسری است
گر چه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست
ای اجل! مهمان نوازی کن کـــه دیگر تاب نیست
بین ماهـی های اقیـانـوس و ماهـی هــای تُنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جزآب نیست
زورق ِ آواره ! در زیبـــایـــی ِ دریــــــا نمـــان
این هم آغوشی جدا از غفلت گرداب نیست
ما رعیت ها کجـــا محصول باغستان کجــــا؟
روستای سیب های سرخ بی ارباب نیست
ای پلنـگ از کــــوه بالا رفتنت بیهوده است
از کمین بیرون مزن،امشب شب مهتاب نیست
در نمازت شعر می خوانی و می رقصی،دریغ!
جای این دیوانگــی ها گوشه محـــراب نیست
گردبادی مثل تو یک عمر سرگردان چیست؟
گوهری مانند مرگ اینقدر هم نایاب نیست!...