فصل ششم
گاس ونتون
نانسی جیغ کشید:من گاس ونتون را میشناسم.آره میشناسمش
بس گفت:بهتر نیست به بالا برویم؟
جورج و نانسی و خانم ها موافقت کردند.وقتی به طبقه بالا رفتند،نانسی گفت:همه شما میدانید که پدر من وکیل است و پرونده های زیادی دارد.در یکی از پرونده هایش درباره گاس ونتون نوشته شده بود.گاس ونتون،پسری است که همیشه از همه جا فرار میکرده است و خیلی باهوش و شیطان بوده.در آخر،والدین گاس او را به تیمارستانی میفرستند که در آنجا بماند و خود والدین به مسافرتی طولانی میروند.پدر گاس،تعهد نامه ای امضا میکند که نیمی از ارث گاس به قیم هایش برسد و سپس شهر را ترک میکنند.اما گاس از تیمارستان فرار میکند و فکر میکند که پدر و مادرش در همان جای قبلی ساکن هستند و اینطور که معلوم است به اینجا باز میگردد.بی خبر از اینکه پدر و مادرش مرده اند و قیم هایش تمام ارثش را بالا کشیده اند.
جورج گفت:بیچاره گاس!
خانم کارتر که درحال شمردن گربه هایش بود فریاد کشید:دوباره نه!دوباره نهههههه!!!!
ببخشید که کم میذارم چون وقت نمیکنم زیاد بنویسم
گاس ونتون
نانسی جیغ کشید:من گاس ونتون را میشناسم.آره میشناسمش
بس گفت:بهتر نیست به بالا برویم؟
جورج و نانسی و خانم ها موافقت کردند.وقتی به طبقه بالا رفتند،نانسی گفت:همه شما میدانید که پدر من وکیل است و پرونده های زیادی دارد.در یکی از پرونده هایش درباره گاس ونتون نوشته شده بود.گاس ونتون،پسری است که همیشه از همه جا فرار میکرده است و خیلی باهوش و شیطان بوده.در آخر،والدین گاس او را به تیمارستانی میفرستند که در آنجا بماند و خود والدین به مسافرتی طولانی میروند.پدر گاس،تعهد نامه ای امضا میکند که نیمی از ارث گاس به قیم هایش برسد و سپس شهر را ترک میکنند.اما گاس از تیمارستان فرار میکند و فکر میکند که پدر و مادرش در همان جای قبلی ساکن هستند و اینطور که معلوم است به اینجا باز میگردد.بی خبر از اینکه پدر و مادرش مرده اند و قیم هایش تمام ارثش را بالا کشیده اند.
جورج گفت:بیچاره گاس!
خانم کارتر که درحال شمردن گربه هایش بود فریاد کشید:دوباره نه!دوباره نهههههه!!!!
(12-04-2019، 10:01)F_E_M_B نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل ششم
گاس ونتون
نانسی جیغ کشید:من گاس ونتون را میشناسم.آره میشناسمش
بس گفت:بهتر نیست به بالا برویم؟
جورج و نانسی و خانم ها موافقت کردند.وقتی به طبقه بالا رفتند،نانسی گفت:همه شما میدانید که پدر من وکیل است و پرونده های زیادی دارد.در یکی از پرونده هایش درباره گاس ونتون نوشته شده بود.گاس ونتون،پسری است که همیشه از همه جا فرار میکرده است و خیلی باهوش و شیطان بوده.در آخر،والدین گاس او را به تیمارستانی میفرستند که در آنجا بماند و خود والدین به مسافرتی طولانی میروند.پدر گاس،تعهد نامه ای امضا میکند که نیمی از ارث گاس به قیم هایش برسد و سپس شهر را ترک میکنند.اما گاس از تیمارستان فرار میکند و فکر میکند که پدر و مادرش در همان جای قبلی ساکن هستند و اینطور که معلوم است به اینجا باز میگردد.بی خبر از اینکه پدر و مادرش مرده اند و قیم هایش تمام ارثش را بالا کشیده اند.
جورج گفت:بیچاره گاس!
خانم کارتر که درحال شمردن گربه هایش بود فریاد کشید:دوباره نه!دوباره نهههههه!!!!
ببخشید که کم میذارم چون وقت نمیکنم زیاد بنویسم