امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 3.27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی

#50
سلام دوستای گلم..ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی
امروز با 6 پست از ویرانگر اومدم پیشتون!..ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی
پشت سر هم میذارم!..ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی

______________________________________





*******
-- دخترم آخه مگه همچین چیزی ممکنه؟!..2 هفته ی دیگه مراسم عقد خواهرته..کلی کار سرمون ریخته بعد تو می خوای منو دست تنها اینجا ول کنی و بری مسافرت؟!..

کمی از سالاد کاهویی که گوشه ی بشقابم بود زدم سر چنگالم و همونطور که می بردم سمت لبام گفتم: زود برمی گردم، خیلی باشه نهایتا 3 روز که بیشتر طول نمی کشه!..

مامان با پوزخند قاشقشو تو بشقابش رها کرد و دستاشو گذاشت روی میز!..
-- به حرف آسونه عزیزم..اگه 3 روز شد 1 هفته اون وقت من چه خاکی تو سرم بریزم؟..یا از اون بدتر اگه خدایی نکرده اونجا تک و تنها یه بلایی سرت اوردن من چکار کنم؟..

نوچی کردم و کشیدم عقب..
- ای بابا، ببین الکی الکی حرفو می کشی به چه جاهایی؟!..اولا خدا نکنه..دوما می دونی که می تونم مراقب خودم باشم!..
-- رو چه حسابی مطمئن باشم آخه؟!..خودت بگو حق نمیگم؟!..همین که اسم این سفرو آوردی دلم شور افتاد..

سحر که اخماشو کشیده بود تو هم، منو نگاه کرد و گفت:مامان ولش کن، لابد قولش از عقد منی که خواهرشم واسه ش مهمتره..

معلوم بود دلخور شده..خوشبختی سحر از هر چیزی برای من مهمتر بود..اما قولم به بی بی رو هم نمی تونستم نادیده بگیرم..
مامان که سکوتمو دید گفت: لااقل بذار بعد از عقد ِ خواهرت..شاید تا اون موقع خدا خواست و تصمیمت هم برگشت!..
- حرفی که بزنم، آسمونم به زمین بره باز من سر قولم می مونم..اینو که شما باید بهتر از هر کسی بدونی مامان جان!..

با لبخند نگاهم کرد..
-- می دونم مادر..ولی آخه تنها هم که نمی تونم تو شهر غریب ولت کنم، می تونم؟!..اگه قصدت فقط زیارت بود به خود آقا قسم، هیچ ترسی نداشتم تازه خوشحالم می شدم ولی تو داری میری دنبال آدمی بگردی که معلوم نیست کجاست و داره چکار می کنه!..یه آدرس درست و حسابی هم که نداری از کجا معلوم اونی که رو پاکته درست باشه؟!..
- مامانم، شک نکن پام برسه به مشهد اولین کاری که بکنم زیارت آقاست!..بعدشم که خدا بزرگه..من به بی بی سادات قول دادم شما بودی می زدی زیر حرفت؟!..

کمی تو چشمام نگاه کرد..با لا اله الا الله ای که زیر لب زمزمه کرد از پشت میز بلند شد..
-- نمی دونم والا..من که از پس تو یکی بر نمیام!..
- منم مخلص شمـــا هستم!..

ادامه دارد...
ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی
پاسخ
 سپاس شده توسط sara mehrani ، ♥h@di$♥ ، m love f ، ЯΣΨΗΛΝЕH ، -Demoniac- ، پریاجوون ، mehraneh# ، F.masoudi


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی - s1368 - 02-06-2014، 7:26

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م
  اسم رمانی که دوست دارید بگید تا براتون بذارم
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  چگونه می‌توان نویسنده خوبی شد؟!
  راه های ایجاد شخصیت های هیجانی هوشمند_ داستان و رمان نویسی
  از چه ژانر رمانی بیشتر خوشتون میاد؟
  رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم
  رمان شـــــــــــــــاهـزاده (اثری بسیار متفاوت از نیلوفر جهانجو نویسنده مشهور)
Heart رمان بسیار زیبای ببار بارون (به قلم نویسنده رمان گناهکار:fereshteh27)
Heart کادوپیچ(رمانی طنر و عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان