انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ترسناک ترین داستان دنیا فقط 12کلمه بیاین توزیاد بشه نسخه دو شم بذاریم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
در را گشود.
لب خندش رو لبانش خشک شد.
نگاهش خیره و آرام آه کشید.
با آخرین توانش گفت:ممنون...
فرشته ی مرگ خنجرش را از سینه اش بیرون کشید و آرام دور شد...


خدایی قشنگ نیس؟crying
چرا نیکی قشنگه
چیزی به مخم نمیرسهBig Grin
اقا چرا روناز به رگ غیرت تو بر میخوره
داستانی که درباره نورانیا باشه خیلی بدم میاد
دهن ما رو ...... کردی
ایشا الله من این اینی که درو باز میکنه بمیرم راحت شم ایشAngryAngryAngryAngry
نه خدا نکنه خدا کنه من باشم
خدا کنه که من باشم تا راحت شم
یهـو دید پشت در کسی نبـود !!

ترس تمام وجودش را فرا گرفت !!

صدای شکست شیشه به گوشش رسید !!

ترسید . . نتونست بره ببینه که صدا صدای چی بود !!

صدای در دوباره به گوش رسید !!

صدای جیغ آمد صدای شکستن شیشه صدای در و دوباره صدای جیغ وهمینطور این چرخه ادامه داشت کـه نـاگهـان !!


.
.
.
.
.
.
.
همش خواب بـود ؟! ||:
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15