امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻(تموم شد)

#18
قسمت 17


***********************پژوا(مینا)********* ***************
بیدار شدم.وایـــــــی من هنوز خسته ام.ساعتو نگاه کردم.9.30.دیگه خوابم نمیبره.به زور خودمو به دستشویی رسوندم.چشمام بسته بود.دستمو گرفتم جلوم ودر در رفتم بیرون و راهرو رو رد کردم وهورار رسیدم.دست وصورتمو شستم اومدم بیرون.وایـــــــی من واقعا خوابم میاد.چشمامو دوباره بستم وراه افتادم.در اتاقمو باز کردم و خودمو رو تخت ولو کردم.آخ.وای این تخت نیست.چشمامو باز کردم.آره زمین بود.دیگه حال نداشتم بلند شم اون بالا بخوابم.همون جور خوابیدم.
صدای وزوز پژمان مگسه میومد-پژوا پاشو.پژوا.پاشو دختر خوب.
حس کردم کنارم نشست.پژمان-پژوا پانمیشی نه؟
با بی حوصلگی سری بالا انداختم.
پژمان-بعدا ناراحت نشی ها.
مثل گونی انداختم رو کولش.یه کم به هوش شدم.این دیونه داشت چکار میکرد.نکنه بندازم توی آب یخ؟نه بابا مگه خله؟آره.
رفت توی حال انداختم روی مبل اومدم بگم حالتو میگیرم که با دیدم آرش و نوید هنگ کردم.آرش مجازی بود یا حقیقی.لبخند زد.نه واقعیه.مثل جت بلند شدم پریدم بغل آرش.
من-وایــــــــــــــــــی آرش کجا بودی؟میدونی چقدر منتظرت بودم؟
آرش-دختر 15 سالت که نیست.کمرم شکست. بیا پایین حرف بزنیم.
شرمنده خودمو کنار کشیدم.
من-ببخشید.
فکر کنم خیلی دلش سوخت آخه وقتی خجالت میکشم شبیه این کارتونای کره ای میشم.یهو احساس کردم شکستم.آی این آرش همیچین محکم بغلم کرده بعد میگه من از گردنش آویزون نشم.
من-آیــــــــی آرش. کمرم خورد شد.خوبه همین الان خودت گفتی ازت آویزون نشم.
پژمان-ولش کن آرش.خوردیش.
نوید-ول کن اون دوتارو.هیچ کس منو تحویل نگرفت.پژمان بیا بغلم.
پژمان بی توجه به نوید زل زده بود به ما.وای این چشه؟
کنار گوش آرش گفتم این چشه؟
آرش-نه دخترم این گوشه.
منم خوش خنده .یهو منفجر شدم.پژمان پاشد رفت توی آشپزخونه.نوید به آرش گفت-فکر کنم غیرتی شد!
من-نه بابا!
نوید-باــــــــه مردای ایرانی روی ناموسشون غیرت دارن.
من-که چی؟من روسیه بزرگ شدم.اون جاهم فقط بعد ازدواج غیرتمند میشدن.من احساس میکنم پژمان عاشق شده.آخه عاشقا حساسن.
نوید-من چی میگم تو چی میگی.میگم مردای ایرانی روی همه ی زن های اطرافشون حساسن.
من-آهان
یهو به خودم اومدم دیدم هنوز اینا وایستادن.
من-وای شرمنده.بشینید تا من ببینم پژمان کجا خوابش برده.
وارد آشپزخونه شدم سرشو گذاشته بود روی میز. فکرکنم خواب بود.منم آروم چایی ریختمو بردم بیرون.نشسمو به قیافه متعجب گفتم-پژمان واقع خوابش برده بود.
آرش -خوب شاید خسته بوده.
من-نه بابا.بیشتر از من خوابیده.من ساعت 9.30 پاشدم دست و صورتمو شستم.الآن ساعت یه ربع به دهه.ولی من بازم میگم این عاشق شده.
یهو یه چیزی نشست کنارم.یاخدا.وای پژمانه.داره باخنده نگاهم میکنه.اصلا به روی مبارکم نیوردم و پامو روپام انداختم.زیر نگاه سنگین پژمان همین کارم کلی سخت بود.خم شدمو چاییمو برداشتم ویه کم خوردم که به سرفه افتادم.چرا همه ماتشون برده خوب کمکم کنید.چایی خیلی داغ بود.چایی رو گذاشتم روی میز.
پژمان دستشو انداخت دور شونم و رو به آرش گفت-خوب آرش جان 6 سال کجا بودی؟
راست میگه من اینقدر خوشحال بودم که یادم رفت از دستش ناراحت بودم.منم پرسشی نگاهش کردم.
آرش-خوب معلومه آلمان.پژوا من که برات نامه میفرستادم.اون لبس نقره ایه هم که دادم.به همین آدرس فرستادم.
فکر کنم پژمان قایمشون کرده. چون یه کم رنگ پریده نگاهم کرد.تودلم گفتم.این برادرمه آبروشو جلو غریبه نگه دارم.
سریع گفتم -خوب پژمان راست میگه.بیخبر که نرفته بود.
پژمان با تشکر نگاهم کرد.منم نگاه پرخشممو بهش انداختم.
نوید-دیگه ما اومدیم تشکر کنیم چون گروه سیاوش به کمک پژوا تونستن یکی از مقر های امیرحسینو بفرستن هوا.
یه پاکت پول گذاشت روی میز بایه کادو و ادامه داد-این حقوقته.ایم سیاوش داد.
بعدشم بلند شدو گفت-من دیگه میرم.راستی آرش اینجا میمونه خونه اش هنوز آماده نیست.
پژمان بازومو چنان فشار داد که بی اراده گفتم -آی.
آرش و نوید با سرزنش به پژمان نگاه کردن.
پاشدمو نوید و همراهی کردم تا دم در وهمراهیش کردم و رفت.برگشتم دیدم وای.اینا مثل کسایی که دویل میکنن شدن. اصلا به رو ی خودم نیاوردم.رفتم سمت اتاقم که صدای پژمان منو از جا پروند.پژوا وایلتو بردار بیا اتاق من.
من-به من چه تو و آرش باهم باشین.
پژمان-فهمیدی چی گفتم؟
من-بله.
☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻(تموم شد)
پاسخ
 سپاس شده توسط Adl!g+ ، mosaferkocholo ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻ - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 07-07-2014، 11:39

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم
Heart ♥•♥رمــــان به خـاطـر رهـــــــــا♥•♥(تموم شد)
  رمان دختر سر کش(تموم شد)
  رمان من یه پسرم (قسمت اخر تموم شد)
Heart رمـان پـشـت یـک دـیوار سـنـگـی(تموم شد)
  رمان هیشکی مثل تـــــ♥ـــو نبود(تموم شد)
Heart رمان آن نیمه دیگر(تموم شد)
Heart ❤رمـان قـلـب سـنـگ مـغـرور❤(تموم شد)
  ❤رمـــان عـــشـــق ســـوم مـــــــن❤(تموم شد)
  رمـان چـادرت را مـی بـویـم(تموم شد)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان