امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻(تموم شد)

#20
قسمت 19


پژمان-پژوا!پژوا دختر پاشو دیگه.من میرم صبحانه آماده کنم.بدو دست و صورتتو بشور با پایین.
منم سری تکون دادمو بازم خوابیدم.دوباره خوابیده بودم.اه امروز نمیشه دو دقیقه من بکپم؟قبلش پژمان حالا پشه.ا...چه باحال...پژمان و پشه!چه به هم میان!لبخند زدمو چشمامو باز کردم.ای وای این آرشه اینجا چکار میکنه.نشستم تو تختو با چشمایی که به زور بازشون نگه داشته بودم نگاهش کردمو گفتم-آرش صبح به این زودی اینجا چکار داری؟
دیدم نه آقا همین جوری زل زده به من.چشمامو یه کم بازتر کردمو باتعجب گفتم-آرش اتفاقی افتاده؟کسی چیزیش شده؟
یهو مثل گودزیلا بغلم کرد و گفت-وای دختر تو چقدر ملوسی!
ذوق مرگ شدم.یعنی من ملوسم؟وای خدا همیشه فکر میکردم زشتم.
با حالتی که قشنگ معلوم بود-گفتم-واقعا؟
آرش-آره.پژوا؟
من-هاین.
آرش- منودوست داری؟
من-نه.تو مثل پژمانی.
آرش منو ول کرد و با ته ته پته گفت-و..و...اقعا..پس...خ...خ...وب چرا قبول کردی م...من خوب منونجات بدی؟
منم رک بهش گفتم-خوب تو تنها کسی بودی که منو میشناختی.منم نمیخواستم از دستت بدم.
آرش پکرگفت باشه و از در رفت بیرون.وا چرا این کارو کرد؟خوب حتما خنگی پژمان به این سرایت کرده.همه ی پسرا یه جورشون میشه.همه غیر طبیعی هستم.
آرشو فراموش کردمو خوشحال موهامو جمع کردمو با کش بالای سرم بستمو لباسمو عوض کردم.یه تاپ شلوارک قرمز گوجه ای که توی روسیه کلی چشممو گرفته بود.از اتاق زدم بیرون ورفتم دستشویی .کارم تموم شد پریدم توی آشپزخونه .پژمان داشت چایی منو میذاشت رو میز.آرشم با چاییش ور میرفت.منم رفتم نشستم روصندلی و گفتم-به به پژمان دیگه کد آقا شدی برم یه دختر خوب پیدا کنم بفرستمت بری راحت زندگیمو کنم.
پژما--نه بابا نگرد.من خودم زیر سر دارم.
من-بله...خوب کیه؟برم مخشو بزنم؟
پژمان-نه میتونی مخشو بزنی نه قلبشو تصرف کنی!قلبش از سنگه.فقط خودم میتونم آبش کنم.
من-وا...مگه دختره معماست که اینجوری میگی؟
پژمان-آره یه معمای شیرین.
بعدشم دستشو کرد توی عسلو به زور چپون تو دهنم.
من -اه پژمان.میدونی من شیرینی دوست ندارم.مرز داری؟
پژمان-نه فقط میخواستم بدونی چقدر شیرینه!
من دیگه حرصم در اومده بود.به من چه دختره شیرینه یا تلخه چرا منو اذیت میکنی .حلقم از شیرینیش سوخت.اه...
آرش از اون موقع داشت چایشو هم میزد.نیم نگاهی بهش انداختمو گفتم-سنگم بود تاحالا آب شده بود.
آرش قاشقشو گذاشت توی سینی و گفت-کاش یه چیز دیگه آب میشد!
من-ای وای شما دوتا امروز معما طرح میکنین؟خوب یه جوری بگین منم بفهمم!
پزمان دوباره یه لقمه چپوند تو حلقمو گفت-تو به مغز نخودیت فشار نیار صبحانتو بخور کار داریم.
به زور لطمه رو دادم پایین و گفتم-چه کاری؟
پژمان -داریم میریم کرمان برای برای ماموریت.یه خبر خوبم دارم!
من-چـی؟
پژمان-اونجا میری دانشگاه!
داشتم بال در میاوردم.من دانشگاه.وای خدا من خوابم؟یهو پریدم بغل پژمان یه ماچش کردم و با لحن بچگونه ای گفتم-لاس میگی داداشی؟
پژمان-آره بدو برو لبلساتو بپوش که ساعت9 حرکته هواپیماست.
دوباره ماچش کردمو پرواز کردم سمت اتاقم.
☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻(تموم شد)
پاسخ
 سپاس شده توسط Adl!g+ ، mosaferkocholo


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ☻رمــــــان پـــــژوا و پـــــژمـــــان☻ - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 09-07-2014، 10:09

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم
Heart ♥•♥رمــــان به خـاطـر رهـــــــــا♥•♥(تموم شد)
  رمان دختر سر کش(تموم شد)
  رمان من یه پسرم (قسمت اخر تموم شد)
Heart رمـان پـشـت یـک دـیوار سـنـگـی(تموم شد)
  رمان هیشکی مثل تـــــ♥ـــو نبود(تموم شد)
Heart رمان آن نیمه دیگر(تموم شد)
Heart ❤رمـان قـلـب سـنـگ مـغـرور❤(تموم شد)
  ❤رمـــان عـــشـــق ســـوم مـــــــن❤(تموم شد)
  رمـان چـادرت را مـی بـویـم(تموم شد)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان