انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست     منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
تو مستان را نمی‌گیری پریشان را نمی‌گیری
خنک آن را که می‌گیری که جانم مست ایشانست
تو چنان به موهای آشفته ام به بوی تو ای مست
که نیستم خبر از هرچه در دو عالم هست
ترسیدن ما چون که هم از بیمِ بلا بود،
اکنون ز چه ترسیم؟ که در عین بلاییم!
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
یا زلف را مهِل که کند قصد خون من 
یا بوسه‌ای بده که مرا خون‌بها بود ..
در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
وگر حجاب شود، تا به دامنش بدرم .. 
من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
دلِ آزرده‌ی ما را به نسیمی بنواز

یعنی آن جانِ ز تن رفته به تن باز رسان ..