انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مشاعره (نسخه دوم)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
مژه سوزن است رفو کن

نخ او ز تار مو کن

که هنوز وصله ی دل

دو سه بخیه کار دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
 تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم
توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم
مکن کاری که بر پا سنگت آیو

جهان با این فراخی تنگت آیو

چو فردا نامه خوانان نامه خوانند

تورا از نامه خواندن ننگت آیو
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست
 من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست
تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمی ابلیس زمین گیر ترم
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم
ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست

دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست
تا که سیراب کند کام مرا زاب حیات
بر سرابی هوس آلود
رها کرد مرا
«کارو»