دخترها
فقط یک حواس جمع می خواهند ،
یک حواس که شش دانگ بهشان باشد
و هروقت دلشان خواست درد دل کنند،
گوشی باشد که
آنها را با جان و دل بشنود...
یک پناه برای تنهایی هایشان
یک شانه برای گذاشتن سرشان و بی خیالِ عالم شدن
روی همان شانه ی مردانه !
و دست هایی که فقط
ظرافت دستان خودشان را لمس کند...•
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من عشق به تو دادمو عمری تو به من درد
این عشق چرا این همه بی رحمترت کرد ؟؟!
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه…
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم “
دیشب خدارو دیدم…
گوشه ای آرام میگریست…
من هم کنارش رفتم و گریستم…
هر دو یک درد داشتیم …
” آدم ها....”
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و انکارت میکند …
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی
هــــوا را هــــــر چــــقــدر نفـــــس بــکــشـــی
بـــاز هــــــم بـــرای کــشیـــدنش بـــال بـــال میزنی...
مــثـــل تـــــــــــــو...
کـــه هـــر چــــقدر کـــه بــاشــی...
بــاز بــاید بـــاشی!
مـیـفهــمی چـــــه میگویــــم؟؟!!!
بـــــــــــــودنـــت مهــــــــــــم اســـت...!!!
بِه توُ عادَت دارَم، مِثل پَروانه بِه آتَش، مِثل عابِِّد بِه عِِّّبادَت
وَ تو هَر لَحظِه کِه اَز مَن دوُری، مَن بِه ویرانگَری فاصِله می اَندیشم
دَر کِتاب اِحساسِ واژِه فاصِله یِک فاجَِعه مَعناشُده اَست
توتَوانایی آنراداری کِه بِه این فاجِعه پایان بِخشی.
من دلم پیش کسی نیست خیالت راحت !
منم و یک دل دیوانه ی خاطر خواهت
توباشٌی دیگَر بَس اَست....
من هر روز و هر لحظـ.ه نگرانت مےشوم ...
کـ.ه چـ.ه میکنی؟کجایے ..؟در چـ.ه حالے ...؟پنجره ے اتاقم را باز مےکنم و فریاد مےزنم :ـ تنهاییت براے من ...ـ غصـ.ه هایت براے من ..ـ همـه ے بغضها و اشکهایت براے من ...تو فقط بخند ..
آنقدر بلند تا من هم بشنوم ...
صداےخنده هایت را ...
صداے همیشـ.ه خوب بودنت را ..
دلم برایت تنگ شده است...
دوستت دارم نداشتن تو
کابوس بغض گلویم است...