یه روز واسه بُرد توو شهر نگشتم
حالا دیگه با تو تصمیم
عواقبش اینه اگه رامو بستی
بپیچو از کفشه ما پاتو ورچین
ما تو خودمونیمو هیچی کمو کسر نی..
بابای
---
یه چند وقتیه که دوره من خلوته
حالا داشت موند با همین یه ورقه
که قلم میرقسه روش عین اون جمیله
شبخوش
+
همین نزدیک اینجا
حاضر تو صحنه تو اتفاق
تو درّه اماده تر أ قبل شایع ..
عکس ..همه جارو فتح کرده
بحث اون کفره نیس اون آیه نیس
اون دینه نیس اون یه جفت خ.. نیست
تفنگ بازی کردم ، تو هیچی بهم نگفتی
نگفتی قراره روزی تفنگ بیاد سمتم ..
من یادم نیست دقیقا
آخرین باری که به شوخیات واقعا می خندیدم
نامردی که ولی ، من واقعا بی تقصیرم
ما چند سالی میگذره کـ بینمون جنگه
اما جفتون دلمون تنگه
هر کی داشتی بهت زده رفته
همه آدمای دورت پر زدن پیش
بجز گذری یا که خب سر زدن هیچ
چرا جای زخم ما خشک نمیشد ..
گردن ما مثل اونا کلفت نمیشد ..
دست ما نی که
هر چی که داریم
ارزوی دیگرانه
گرچه که واسه ما
یه سهم کوچیکه