انجمن های تخصصی فلش خور

یالا بیاین بکشینم رنگ خون و دوست دارم
خیابونو دوست دارم دوست دارم که توش باشم
من حتی ادمای گنگتونو دوست دارم ..

من کوچیک شدم و یادم موند و این یادم داد

که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود ، نقطه

هرروز بیشتر درد من تو قلبم
ادمای شهر من قبر من رو کندن
من تو این جهنم همه رویاهامو کشتم
همین دستشو ول کردیم دنیا ما رو گم کرد ..

دست پسر سبز جوونیم و مبدل به شوره زار

وقتی صداش میکردی بدون اون صدا و شنید

تنها یادگاری از این دنیا پارچه ی سفید

چه خوب چه بد جوونیت گذشت

تو هر غروبی با اذان
یه درد بد تو سینه یه درد لاعلاج ..

جوونی که تو چشماش یه فرد سالخورده
و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

مرامم این نبود شاد باشم دوست غمگین این نبود
با این که اندازه کافی زندگیم شیرین نبود
خنجرم تو جیب نبود نامردی رو خوب دیدم
ولی تو وجود خستم نیس هنوز ..

زنگ مدرسه خورد همه کتابو دفترو جمع کردن واسه ادامه رفتن
همه شاد از اینکه حالا برن خونه خوب چیزى نیست که اونارو برنجونه

هنوز شبا پهن میشه بال
‎دو تا میان قد چنار
کم کارکرد صندوقا دست گیره دار..

رفت کاش بر نمیگشت چون اون روزا دیگه برنمیگرده ،
باید رفت ،اون روزا دیگه بر نمیگرده ، باید رفت

ÆMÆշЇÑζ