تلخیاتو میریزی تو یه استکان تلخی
هنور تنتو میسپاری به سرمای بارون
حک تعریف میکنی با حرفای ناجور؟
هنور با این واون دست میندازی مث قدیم؟
ما که بیرون دربه در
از ناچاری پس
یه گوشه لش
سیگارت پر شده فیتیله تش
شروع ما پایان خیلیاس
این تلخه واسه خیلیا شروع ما پایان خیلیاس ..
سهمی که بردم و زخم رو پشتم
یادم بیار که کیا کشتنم
کیا پشتم بودن و حالا دشمنن
نظرمو جلب نمیکنه صدای زیاد
من از هیچ آدمی نگاه نمیخوام..
میترسم از موی سرت ، گُلِ رُزِ روی تنت
میترستم وقتی دورت شلوغه از رُژِ سُرخِ روی لبت
تنها بودم وقتی می شد
پشت به پشت چشم کبود
هیشکی پشت من نبود
هیشکی تxمشم نبود ..
دود و شش رو میسابیم
عوضی واس من مرضیه
ولی و خستم از این بی خوابی
یه کم اروم باش
از ابر جلوت دلگیر نباش
که من حاصل بارش بارون هام
تو این چن ساله جات خیلی خالی بود
وای خیلی عالی بود اونوقتی که بودی...
یه جایی که دیگه دستت نرسه
هیچ احدی نتونه بگه فکرت نجسه
یه عشق تو قاب داری و آرزو تو پوستر