نبینم اشک بریزی اون اشکاتو پاک کن
مثه مرد برو به سمت کشوی چهارم
چند تا یادگاری از حسین پناهی چند تا فیلم هالیوودی چند تا کیمیایی ..
واو چه پیشرفتی :>
+
یه روز خب میاد که ما هم و نکشیم ، به هم نگاه بد نکنیم
با هم دوست باشیم ودست بندازیم روی شونه های هم
نسخه بعدی رو خودم میزنم :>
+
من امشب می خوابم ده سال قبل صبح پا میشم
و می نویسم زد زد تو که باز تولید می کی
همون فرهنگ تخxی رو که من قربانیشم
مخه چت میشه صبح
میشه صبح
دو تا عوضی تا خرخره پر
مخا خسته از زر زره دور
روزنامه نوشت با تیتر بلند
چرا جای زخم ما خشک نمی شد
گردن ما مثه اونا درشت نمی شد ..
دل نبند که تهش تلخیه
میشی مث من نفس تخلیه
با دستات، همیشه خسته رو تنت
رو زخماتم نمک وابسته بودنت
تنهایی رو یه جوری بست زدم
که آب زیرم نره و نمی پس ندم
شیرو صبحا بیداری
يني ته پاييزتو جوري جر ميدم عشق كني
سرتو بگير بالا
بايد باز منو ارايش كني
یه جایی که دیگه دستت نرسه
هیچ احدی نتونه بگه فکرت نجسه
یه عشق تو قاب داری و آرزو تو پوستر
رومه هرجا صد تا چشم
ساختم خوب از بدترین و
واستادم لا برترین و
شهر من نفس بکش