انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: - گفتگو آزاد نسخه 327
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(30-10-2018، 19:27)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
من این را به بعضی دوستان نزدیکم هم گفته ام  که روزی خودکشی می کنم. البته خودکشی من ناشی از یأس و ناراحتی و این جور گاف های فلسفی نیست. بلکه نوعی پایان کار انتخابی است؛ وقتی آدم آردش را بیخته و الکش را آویخته و فکر می کند دیگر چیزی در دنیا نیست که بخواهد بخاطرش نفس یکشد و رنج و زحمت حیات را متحمل بشود. با همان خشنودی و رضایتی که آدم آخر شب لامپ اتاقش را پس از یک روز خسته کننده خاموش می کند و به رخت خواب می رود؛ با همان سکون و آرامش خیال؛ به همان سهولتِ چکاندنِ یک کلید...

از کی جواب رد شنیدی؟بگو بریم محلشون
(30-10-2018، 19:30)₉ ŞÂĤÂÑƊ ⁷ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
دوستان نزدیکت چه گفتند ؟

سوال خوبی بود. به عکس العمل اون ها فکر نکرده بودم. تحلیلش خالی از فایده نیست. 
یکیشون اول دلیلش رو پرسید و بعدش وقتی بهش جواب دادم سری تکوت داد به این معنی که هر طور میلته. 
یکیشون گفت تو را خدا توی خونه خودت نباشه من دلش رو ندارم تو رو توی اون وضع ببینم که بهش از این بابت اطمینان خاطر دادم. البته اون موقع داشتیم تلوزیون می دیدیم و زیاد روش بحث نکردیم. 
امروز یک بحث درباره شاعرها و ادبیات شکل گرفته بود. بعدش مطلبی به ذهنم رسید که تا الان با اینکه خیلی واضح بود به ذهنم نرسیده بود. 

حافظ در تمام دیوانش تقریبا اکثر قریب به اتفاق شادی ها و اضطراب هایش را بابت عوض شدن حاکمان و خواجه های شهر شیراز از خودش بروز می دهد. یعنی شاید اگر حافظ را به طور تاریخی بررسی نکرده باشید و به ابیات تخلص اشعارش توجه نکرده باشید متوجه نشوید، اما حافظ در اکثر غرلیاتش خودش دارد با حاکمان عشق بازی میکند! 

می دانید منظورم چیست؟ یعنی وضعیت استبداد و خفقان در شیراز به حدی بوده یا برای حافظ این وضعیت به حدی بغرنج بوده که تمام انرژی حافظ و تمام هیجانات بزرگش و غم ها و اضطراب های عظیمش بابت عوض شدن شاه ها و مثلا شادی رفتن یک حاکم متعصب و آمدن یک حاکم روادار و معتدل، یا غم رفتن یک حاکم آزاداندیش و آمدن یک حاکم متعصب بوده. اگر جایی قربان صدقه معشوقی رفته در نهایت بررسی که بکنیم اکثرا یک خواجه آزاداندیش بوده که حافظ را بخاطر مرامش به وجد آورده یا حافظ را نواخته و در کنف حمایت خود گرفته. یا اگر خیلی سوزناک سروده باز بخاطر بی اعتنایی یک حاکم دوست یا ظلم یک حاکم دشمن و تندخو بوده. 

این تاثیر آنقدر زیاد است که عده ای کلا در شرح غزلیات حافظ روش "حاکم شناسی" را در پیش گرفته اند! یعنی هر غزلی را با توجه به تاریخ و قراین آن متناسب با روابط حافظ با حکام عصر خود تفسیر می کنند و شرح می دهند. 

و آدم وقتی می بیند بزرگترین استعداد تاریخ ادبیاتش یک همچین وضعیت مضحکی داشته یک لبخند تلخ روی لبش می نشیند. خنده دار است و در عین حال غمناک. غمی به بلندای یک تاریخ...
سلام ..
عجیبه
رو حرفم حرف میزنی؟؟...نه کنار حرفت،حرف میزنم...
شوپنهاور می گوید جوامع انسانی مثل یک اجتماع خارپشت می ماند که در یک هوای پاییزی گرد هم آمده اند. این خارپشت ها اگر خیلی از هم دور بشوند سردشان می شود و اگر خیلی به هم نزدیک می شوند هم را می گزند. 

و در آخر به آنهایی که به اندازه کافی گرمای درونی دارند توصیه می کند که قید جمعیت را بزنند. خودش هم ظاهرا گرمای کافی داشته آن فیلسوفِ پیرِ بدبین!
آیا موجودات با توانایی ذهنی بالاتر حق دخل و تصرف در زندگی موجودات با توانایی ذهنی پایین تر رو دارند؟ 
(31-10-2018، 1:41)ERF@N نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
آیا موجودات با توانایی ذهنی بالاتر حق دخل و تصرف در زندگی موجودات با توانایی ذهنی پایین تر رو دارند؟ 

اگه بیکار باشن بله .
(31-10-2018، 1:41)ERF@N نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
آیا موجودات با توانایی ذهنی بالاتر حق دخل و تصرف در زندگی موجودات با توانایی ذهنی پایین تر رو دارند؟ 

این یک کنش آگاهانه نیست: تاریخ تکامل و طبیعت اساسا سیر دخل و تصرف هوشمندی های برتر بر هوشمندی های فروتر بوده. شما اگر نگاه کنید هر حرکتی در دنیای مادی هم از عدم برابری ناشی می شود. وقتی دو تا کفه ترازو با هم برابر نباشند یکی بالا می رود یکی پایین. یا وقتی چیزی را در یک سطح سراشیب قرار بدهیم آن چیز به حرکت در می آید تا بالاخره به یک سطح مسطح برسد.

منظور اینکه تا وقتی تفاوت و برتری و فروتری در جهان طبیعت هست تاثیر و تاثر و حرکت و تغییر هم گریزناپذیر است.